part عشق پنهان
part 6عشق پنهان
《ویو جونگ کوک بعد از ظهر 》
من یک مافیای بزرگم و دشمن و دوستای زیادی دارم توی این فکر بودم که زنگ عمارت خورده شد اصلا یادم نبود که مامان و بابام قرار بود بیان اینجا
اجوما در رو باز کرد .
خانم جئون: سلام پسرم خوبی؟
جونگ کوک: آره مرسی چیکارم داشتین که اومدین اینجا؟
آقای جئون: پسرم باید باهم درباره ی یکی از دشمنای بزرگم به اسم لی سوهو صحبت کنیم
جونگ کوک: لی سوهو؟ خب میشنوم
آقای جئون: اون عوضی تو رو نمیشناسه ازت یک درخواست دارم پسرم
جونگ کوک: خب بگو
آقای جئون: اون یکسال پیش با من یک قرار دادی رو امضا کرد ولی بی شرف من رو گول زد و سود مون از اون قرار داد رو همشو برداشت و رفت ما توی قرار داد نوشته بودیم که ۵۰ درصد اون سود مال من میشه و ۵۰ درصد دیگش مال اون ولی اون همشو برداشت و رفت امسال عمارتی که توش زندگی میکنه رو پیدا کردم
جونگ کوک: خب من باید چیکار کنم؟
آقای جئون: تو باید با یک اسم دیگه بری پیشش و باهاش قرار داد ببندی تو فقط همین کار رو بکن بقیه چیزا با من،باشه؟
جونگ کوک: باشه قبول میکنم
آقای جئون: آفرین پسر گلم پس فردا لوکیشن رو برات میفرستم برو خداحافظ
خانم جئون: خداحافظ پسرم
دستم رو براشون تکون دادم و رفتن
《ویو جونگ کوک شب》
صدای گریه ات رو از پشت در اتاقش میشنیدم قلبم لرزید ولی برای چی میخواستم در رو باز کنم که به خودم اومدم چرا دارم این کار رو میکنم
رفتم اتاقم تا میخواستم در رو باز کنم ات از اتاقش اومد بیرون رفت سمت آشپزخونه رفتم دنبالش چشماش داشت از کاسه میزد بیرون آب خورد به صورتش آب زد تا برگشت با من مواجه شد ....
امشب ۲ پارت رو باهم گذاشتم فردا شب دیگه پارت نمیزارم😘😘لطفا اگر تا اینجای رمانم از رمانم خوشتون اومد کامنت بزارید برام و لطفا حمایت کنید مرسی🫀🫀🫀
《ویو جونگ کوک بعد از ظهر 》
من یک مافیای بزرگم و دشمن و دوستای زیادی دارم توی این فکر بودم که زنگ عمارت خورده شد اصلا یادم نبود که مامان و بابام قرار بود بیان اینجا
اجوما در رو باز کرد .
خانم جئون: سلام پسرم خوبی؟
جونگ کوک: آره مرسی چیکارم داشتین که اومدین اینجا؟
آقای جئون: پسرم باید باهم درباره ی یکی از دشمنای بزرگم به اسم لی سوهو صحبت کنیم
جونگ کوک: لی سوهو؟ خب میشنوم
آقای جئون: اون عوضی تو رو نمیشناسه ازت یک درخواست دارم پسرم
جونگ کوک: خب بگو
آقای جئون: اون یکسال پیش با من یک قرار دادی رو امضا کرد ولی بی شرف من رو گول زد و سود مون از اون قرار داد رو همشو برداشت و رفت ما توی قرار داد نوشته بودیم که ۵۰ درصد اون سود مال من میشه و ۵۰ درصد دیگش مال اون ولی اون همشو برداشت و رفت امسال عمارتی که توش زندگی میکنه رو پیدا کردم
جونگ کوک: خب من باید چیکار کنم؟
آقای جئون: تو باید با یک اسم دیگه بری پیشش و باهاش قرار داد ببندی تو فقط همین کار رو بکن بقیه چیزا با من،باشه؟
جونگ کوک: باشه قبول میکنم
آقای جئون: آفرین پسر گلم پس فردا لوکیشن رو برات میفرستم برو خداحافظ
خانم جئون: خداحافظ پسرم
دستم رو براشون تکون دادم و رفتن
《ویو جونگ کوک شب》
صدای گریه ات رو از پشت در اتاقش میشنیدم قلبم لرزید ولی برای چی میخواستم در رو باز کنم که به خودم اومدم چرا دارم این کار رو میکنم
رفتم اتاقم تا میخواستم در رو باز کنم ات از اتاقش اومد بیرون رفت سمت آشپزخونه رفتم دنبالش چشماش داشت از کاسه میزد بیرون آب خورد به صورتش آب زد تا برگشت با من مواجه شد ....
امشب ۲ پارت رو باهم گذاشتم فردا شب دیگه پارت نمیزارم😘😘لطفا اگر تا اینجای رمانم از رمانم خوشتون اومد کامنت بزارید برام و لطفا حمایت کنید مرسی🫀🫀🫀
- ۳.۸k
- ۱۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط