پارت

پارت۲۷
رمان: عشق پردردسر
عمر: بله اسیه اسیه: داداش شما کجایین عمر: ما خونه ایم الان میایم اسیه: لازم نیست بیای کلاس تمومه سوسن: اینقدر کل کل کردین کلاس تموم شد برک: بسه بریم دیگه دوروک: باشه
خونه اسدور.......
دوروک: عزیزم نظرت چیه یه پارتی داخل خونمون بگیریم بچه ها هم دعوت کنیم اسیه: فکر خوبیه پس به خدمتکار بگیم همه چیز رو اماده کنه دوروک: باشه اسیه: سوسن زنگ میزنه دوروک: خب جواب بده اسیه: سلام سوسن سوسن: سلام عروس و داماد میخوام فردا شب یه مهمونی بگیرم میخوام همه رو دعوت کنم دوروک: اتفاقا ما هم میخواستیم فردا شب یه مهمونی بگیریم اما خب به چه مناسبتی سوسن: من و عمر میخواستیم جشن تعیین جنسیت بگیریم گفتیم که یه مهمونی بگیریم اسیه: اها ما اوکی هستیم
دیدگاه ها (۰)

پارت۲۸رمان:عشق پردردسردوروک:خب کیا دعوتن سوسن:بچه های مدرسه...

🥹🥺

پارت۲۶رمان: عشق پردردسر عمر: اره یه کتابی رو جا گذاشتم سوسن...

پارت۲۵رمان: عشق پردردسر (خونه ی سوسعم) سوسن: ولکان لطفا نگو ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

برمیگردمپارت : 66بعد از حرف زدن با تهیونگ و لیا اونا رفتن و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط