اولین نگاه

اولین نگاه_𝗽𝗮𝗿𝘁𝟱
بعد از اون روز رئیس اونقدر حواسش بهم بود که کمکم داشتم باور میکردم یه حسایی رئیس بهم داره
اما منم یذره به رئیس علاقه داشتم ولی بهش توجه نمیکردم
چون حس میکردم الکیه و واقعا ممکنه همینطور باشه
و به خاطر همین میخاستم استفا بدم..
نمیخاستم عاشقی کسی بشم که رئیسمه
پس استفا نامه رو پیش رئیس بردم
×چیزی شده جونگ کوک؟
_خب راستش رئیس...
×چیزی شده؟ داری نگرانم میکنی
نامه رو روی میزش گذاشتم
با دیدنش چشماش چهار تا شد
×ببینم میخای استفا بدی؟
_خب اره
×اخه واسه ی چی؟
_من دیگه به این کار نیازی ندارم
×چی داری میگی جئون
_ببخشید رئیس
رئیس دستمو گرفت
که افتادم روش
×تو نمیتونی از اینجا بری تا وقتی مال من نشدی جئون جونگ کوک
_ولی رئیس...بهتون گفتم من گر*ایشم فرق میکنه با شماها
×تو منو دوست داری؟
_به عنوان رئیس
×پس چرا میخای استفا بدی
_میشه منو ول کنی اینطوری راحت نیستم
×من دوستت دارم جئون جونگ کوک
مات و مبهوت نگاهش میکردم
این حرف باعث شد قلبم جور دیگه ای بزنه
_چ چی میگین؟
×من نمیخام از دستت بدم جئون من ترو دوستت دارم نمیدونم تو چه حسی راجبم داری ولی میخاستم بهت بگم چون داشت اذیتم میکرد پس خواهش میکنم باهام راه بیا...
_چرا باید باهات راه بیام
×توهم ازم خوشت میاد
انگار واقعیتیو بهم گفته بودن که خودم نمیدونستم
رئیس همینطور بهم نزدیک تر میشد
تا وقتی که فاصلمون اندازه یه انگشت بود
×ببخشید ولی ..
ل*باشو روی ل*بام گذاشت
دیدگاه ها (۱۱)

اولین نگاه_𝗽𝗮𝗿𝘁𝟲از تعجب چشمام باز مونده بود نمیدونستم چیکار ...

اولین نگاه_𝗽𝗮𝗿𝘁𝟲بلخره کسیو در آغوش گرفتم که آرزو داشتم دوبار...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲' 𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟳فلش بک به دفتر جونگ کوک:همه چ...

امروز 13 اکتبر تولد جیمین شیییییهههتولد موچی ارمیا مبارککک🎀🎀

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟔عشق مافیاویو جیمینساعت 7:00 شب هست تا 1:00 ساعت دیگه م...

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط