فصل شب دردناک

فصل۲ |شب دردناک|
پارت ۱۱۵

اسلاید دو لباسه ات

آخرین کارش رژلب اش بود به رنگ قرمز را مالید رو لبش و چندیدن بار لب هایش را رو هم مالید و موهای که با تله سر بسته بود رو کمی با دست اش حالت داد .... و از رو صندلی بلند شد جلو آینه به خودش نگاه کرد .. لباس کوتاهی با چکمه های مشکی و پیراهن کوتاه .. زیبا هم شده بود در باز شد و جی کی وارد اتاق شد یهویی با لبخند گفت
جی کی : اوما خیلی خوسگل سدی بوست کنم
دختره با لبخند رو زو زمین نشست و بوسی رو گونه پسرش‌گذاشت و گفت
ات : وای .. خدا چه خب که ترو دارم پسرم .. چه خب که ترو به دینا آوردم
صدا در را شنیدن و جی کی ذوق زده زود گفت
جی کی : وای
بدوه هیچ حرفه دیگی سمته در با دویدن اش رفت .. دختره خنده ای کرد و سمته در قدم برداشت چجوری باید رفتار میکرد اولین دیدار
همش در ذهنش امتحان میکرد .. تا چی بگه و چجوری رفتار کنه پایین لبش را گاز گرفت و بلخره رسید به در ... اما اون کسی نبود که اون میخواست ..
بک هیون : سلام .. چطور مطوری وروجک
جی کی درست بود که ناامید شده بود ولی باز هم خنده ای کرد و سمته عمو بک هیون اش رفت..
دختره ایستاده بود و مکسی کرده بود اینکه جونکوک نبود یجورایی ناراحت شد ولی باز هم هیچ حرفی نگفت
ات : خوش‌اومدی
بک هیون : ممنون به خاله جئون گفتم بیام اونم گفت بیا
اخره حرفش خنده ای کرد و سمته سالن دختره که کمی دلشوره داشت و کمی هم ناراحت شده بود بدونه هیچ حرفی وارد سالن شد و رو مبل نشست ... باز هم منتظر ماند چشم اش همش به در سالن بود
ساعت ها گذشت و هنوز خبری ازش نبود دختره با نگرانی لب زد
ات : پدر میشه یه زنگ بزنی جونکوک چرا اینقدر دیر کرد ...
آقا جئون سری تکون داد و بعد از گرفتن شماره پسرش کمی منتظر ماند
اقا/ج: سلام پسرم کجای همه منتظرت هستم ... آهان... پس نمیای باشه کی میایی ...... باشه پس شب خوش
گوشی را از رو گوش اش برداشت ... و روبه دختره کرد
ات : خب چی شد
جی کی که در آغوش مادرش نشسته بود به دهان پدربزرگش نگاه میکرد که یعنی چی داره میشه راجبه( بابایی هست )
اقا/ج: دخترم جونکوک گفت همین که اومد کره دوستاش اون رو برده به جشن
ات : چه جشنی ؟
اقا/ج: منم نمیدونم دخترم فقد گفت فردا میاد
فقد همین حرف کافیه بود تا دختره بغضی بگیره ولی با صدا اجوما نگاهش را اجوما دوخت
دیدگاه ها (۱۰)

فصل۲ |شب دردناک|پارت ۱۱۲ات : مگه من مدیر برنامه شما هستم بک ...

فصل۲ |شب دردناک|پارت ۱۱۳نزدیک های ظهر شد وقت ناهار شد تقی به...

فصل۲ |شب دردناک|پارت ۱۱۴کیف ای که توش لباس و دارو های جی کی ...

فصل۲ |شب دردناک|پارت ۱۱۳نزدیک های ظهر شد وقت ناهار شد تقی به...

نام فیک: عشق مخفیPart: 53ویو جیمین*با نوازش کردن موهام توسط ...

رمان ( عمارت ارباب)

گناهکار ) ۵۶ part ماشین داخل عمارت پارک جیمین ایستاد یون بیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط