سناریو

سناریو
.
وقتی جیب بری و اونا مافیا و برای فرار روشون چاقو می‌کشی.
.
نامجون: بیخیال... می‌دونی که می‌تونم تفنگمو تو کسری از ثانیه بیرون بیارم...
.
.
جین: (خنده) با یه معامله چطوری؟... من میبخشمت و در عوض برام کار میکنی... دست مزدتم شخصا میدم!
.
.
شوگا: هی پیشی کوچولو اسباب بازیتو بزار زمین... به نظر نمی‌دونی من کیم؟!
.
.
جیهوپ: (می‌خنده) دو راه داری یا میای و وسایلمو پس میدی یا افرادم بزور میگیرن و بعدش... زندگیت دست اوناس!
.
.
جیمین: (خنده) تو مثل باربی میمونی... درست نیست یه باربی جیب بری کنه!
.
.
ته: (لبخند خمار) فک کنم جیب بر باندم جور شد(روبه بادیگارد) می‌بریمش
.
.
کوک: خب خب اینجا چی داریم؟! یه خرگوش کوچولو که سعی داره فرار کنه... اوکی! وسایلو بده و برو!
.

دوستان می‌خوام پارت بزارم ببینم می‌تونم:)
دیدگاه ها (۲)

سایه‌عشق!Part Five(5)..علامت‌ هوسوک +پیتر: تا آخر برنامه که ...

سایه‌عشق!Part Six(6)..آسانسور تو پارکینگ ایستاد و پیاده شدم،...

تولد سولیه:)...تولد تو آسمون مبارک:)#سولی#نفر_بعدی_در_کار_نی...

ببینم تو پیج انجینم داریم؟#انهایپن

You must love me... P1

#تک_پارتیماه روشن من ساعت 8شب بود. از خونه بیرون رفتم تا کمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط