نگاهم که میکنیقلبم پر تپش میشود
نگاهم که میکنی...قلبم پر تپش میشود...
آنچنان که حس میکنم خودت هم صدایش را میشنوی...
چنان خودش را به دیواره ی وجودم میزند که حس میکنم الان است که از جا درآید...
دستانم به لرزه و پاهایم بی حس میشونند...
نگاهم که میکنی لرزش جسمم را فرا میگیرد...
نگاهم که در چشمانت غرق میشود...
نگاهت که در چشمانم غرق میشود...
نگاهمان که به هم گره میخورد...
نمیدانی در آن لحظه احساسم یک چیزی فراتر از عشق میشود...
تویه این پاییز تنهایی...نگاهت گرم میکند قلبم را...وجودم را...
و... جسم و جانم را...
آنچنان که حس میکنم خودت هم صدایش را میشنوی...
چنان خودش را به دیواره ی وجودم میزند که حس میکنم الان است که از جا درآید...
دستانم به لرزه و پاهایم بی حس میشونند...
نگاهم که میکنی لرزش جسمم را فرا میگیرد...
نگاهم که در چشمانت غرق میشود...
نگاهت که در چشمانم غرق میشود...
نگاهمان که به هم گره میخورد...
نمیدانی در آن لحظه احساسم یک چیزی فراتر از عشق میشود...
تویه این پاییز تنهایی...نگاهت گرم میکند قلبم را...وجودم را...
و... جسم و جانم را...
- ۲.۶k
- ۲۲ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط