هنگامی که ازمادر زاده شدم صدایی به گوشم رسید به نان غم

هنگامی که ازمادر زاده شدم صدایی به گوشم رسید به نان غم


اوایل فکر کردم که غم عروسکی است که باآن بازی خواهم کرد

ولی بعدها فهمیدم که خود بازیچه دست غمممممممممممممممممم هستم.......



#واقعیت #حقیقت_تلخ #درد_دل #حقیقت #دلنوشته #زندگی #احساسی #تنهایی
دیدگاه ها (۴)

خدا یـــــــــا ...

. ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﺸود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﻣﯿﺸود ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑ...

من این روزها…صدای ثانیه ثانیه ی فراموش شدنم را می شنوم…من آن...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط