نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم

نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را

به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت
چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را

#شهریار
دیدگاه ها (۲)

🌹 نفسی داشتم و ناله و شیون کردمبی تو با مرگ عجب کشمکشی من کر...

شهنوازی کن نگارا، ساز میخواهم چکار؟من که ایمان داشتم اعجاز م...

ای جان ماهرخ عزیزم تولدت مبارک فداتشم باارزوی بهترینها. 😍 😍...

زادگاه وتاریخ تولد هیچکس درهیج نقشه وتقویمی نیستچرا که ادما ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط