چشمانش؟ مانند قهوه ادم را معتاد می کرد و ستارگان همه درون چشمان اون نقش بسته بودنند انگار که در شبی طولانی فنجان قهوه در دست به اسمان بنگری و انعکاس ستارگان روی قهوه ات نمیان شود . .