*دیر رسیدم کادر بسته شده بود صدای شاتر پیچید به نگاهم سعی کردم طبیعی باشم که مثلا دیدنِ دوبارهات ساده است فلاشِ بعدی مچم را گرفت: دو چشم تار و لبی لرزیده #عکاس نتوانست با فتوشاپ آرامشان کند مرا برید از گوشهی #خاطرات تو و حواسش نبود روی شانهات چهار انگشت کوچک جا مانده..... *