وقتی میگی بوسم کندرخواستی

وقتی میگی بوسم کن*درخواستی*

چان: الو ات کجایی؟
-پووووففففف چقدر زنگ میزنی چان بسه دیگه
چان: خب بیا خونه بابا حوصلم سر رفت
-مگه من برای سرگرمه توعم*گوشیو قطع میکنی*


ات: خب تموم شد کجا بودم
دوستت(میونگ): کی بود؟... چان؟
ات: اره بابا... ولم نمیکنه انقدر زنگ میزنه
میونگ: اشکال نداره به هر حال شوهرته
ات: این دوباره فاز حاج اقا انصاریان رو گرفت
جفتتون خندید
میونگ: او ات ساعت یه ربع به هشته هوا تاریکه پاشو بریم خونه
ات: اوکی بریم برسونمت
(خلاصه که رسیدی خونه)
ات:چان؟ چان کجایی؟
-ها؟
-اوه خواب بودی.... من اومدم
(میری دستتاتو میشوری شام اماده میکنی و...)
(همینجوری پای گاز بودی و داشتی تو اینستا میچرخیدی که یهو دیدی چان با یه قیافه اخمو جوری که به شدت ازت عصبانی و نارحته اومد اب خورد، سریع گوشیو کنار گذاشتی که بری سمتش دستشو گرفتی ولی...)
چان: هعی باز چیه؟
-چرا اینجوری تو؟
چان: خودتو نزن کوچه علی چپ... حالاهم ول..
-ببخشید اون موقع داشتم با میونگ حرف میزدم و جای حساسش بود وقتی قطع کردم تازه فهمیدم چیکار کردم
چان:اره تو گفتی منم باو...
-:خب باشه ببوسم...(۱دقیقه بعد) میگم ببوسمممم
چان:(یه لبخند میلح و شاد میزنه) فقط بوس؟
-: ینی گردنم رو میخوای؟(چان سرشو به نشانه رضایت تکون میده) باشه شروع کن
بلندت میکنه میزارت روی اپن، کمر برهنتو با دستای داغش لمس میکنه و لباشو با شتاب میزاره روی لبات و ولع و انگار که توت فرنگیه میبوسه و....

پایان🍻
دیدگاه ها (۸)

وقتی میگی چرا باهام ازدواج کردی؟*درخواستی*ساعت ۸صبح سونگیمیی...

خبببتبریک میگم از الان تا بیستو پنچم گوشیم خاموش میشه تا به ...

وقتی روشون غیرتی میشیچان: من دیگر توان این همه خوشی رو ندارم...

وقتی میان بشینن رو مبل بهشون چراااا انقدر بزرگههههههههههچان:...

تک پارتی درخواستی

سناریو: (وقتی که....)معلم: بله...و از این به بعد من معلم ریا...

سناریو: (وقتی که....)(۹:۱۷ دقیقه شب)تصمیم گرفتی بری یچیزی بخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط