چه قهوه ای تلخ تر از آنکه

چه قهوه ای تلخ تر از آنکه

فالش

داغ آمدن ات را

به لبهایم بنشاند .‌..
دیدگاه ها (۱)

وداع کردی و گفتی که بازمی گردی چقدر لحن تو وقت دروغ شیرین اس...

از ماندن خسته ام اما پای رفتنم نیستبس که به ساز تو رقصیده ام...

دستهایم کوتاه است برای داشتن دنیای دستهای تو شاید اندکی مرده...

هر جا هوا مطابق میلت نشد بروفرق تو با درخت همین پای رفتن اَس...

قهوه ی چشمانِ من، تلخولی سخت گواراست...

چه مسخره اس توقع فال شیرین از قهوه تلخ!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط