زیاده خواه نیستم

!!!!
زیاده خواه نیستم !

جاده‌ ی شمال.. یک کلبه ی جنگلی‌..

یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی..

کمی‌ هیزم.. کمی‌ آتش.. مه‌ِ جنگلی‌..

کمی‌ تاریکی ‌ِ محض.. کمی‌ مستی.. کمی‌ مهتاب.

و بوی یـار.. و بوی یـار.. و بوی یـار ...!

تـو باشی

مـن باشم

و ...هــیچ !

دنــیـا هم ارزانی خودشان!
دیدگاه ها (۱)

دختری که مسخره بازی درمیاری نیگات می کنه و چشمهاش برقمی زنه ...

شیشه پنجره را باران شست از دل من اماچه کسی نقش تو را خواهد ش...

#اههههههههههههههههههه

°چںٰٰٖٖد𐇽 پارت⃘ے°‌ ب𐨍ځش𐇽 ¹هوا بارونی بود! و تاریکی همه جات...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط