p16
P16
توی هواپیما، ۱ ساعت مونده به کره:
ا.ت صندلیشو خم کرده بود و چشاشو بسته بود ولی بیدار بود.
(تا اخر این پارت فرض کنین دارن اروم حرف میزنن چون تو هواپیمان دیگهههه)
×ا.ت خوبی؟
ا.ت لبخند زدو چشاشو باز کرد.
+من دارم با تو میرم کره که بریم فن ساین.مگه میشه بد باشم؟اینقدرم الکی نگران نباش.باشه؟(و لپ لونارو بوسید)
[لونا!ینی میشه یه روزی دوتایی سوار هواپیما شیم بریم ازینجا؟]
×نمیدونم چی باید بگم
+به کی
×کلا اون لحظه ایکه قراره ببینیمشون،من چطوری حرف بزنم؟
+چطوری اصن اون لحظه رو پاهام وایسم؟
×😅
+خسته شدمممم.کی میرسیم؟
×چرا مثه بچه ها شدییی.خو میرسیم دیگه حالا.
______________________
رسیدن هتل (هتل park hyatt ) :
[حالا برای اینکه یچیزی هم یاد گرفته باشین،این هتل درواقع هتل حیات به معنای زندگی هست و چون نبش خیابان تهران در سئول قرار داره اسمش ایرانیه.حالا هی برین بگین ادمین فیکو غمگین میکنه.ادمین اینجا داره بهتون اطلاعات عمومی تزریق میکنه:)]
+هوف(پرید رو تخت)
×خوابم میاددددد
+چی چیو خوابم میاد تا خود صبح قراره این شهرو بگردیم.
×فردا تورو خدا
+نچ
(توی چشای لونا نگاه کرد)
+جهنمو ضرر.باشه بگیر بخواب.
×حالا فردا میریم
+نه تورو خدا میخوای فردا بشینیم تو هتل همدیگه رو نگاه کنیم
×(پوزخند زد)
+گرچه که نگاه کردن بهت خیلی خوش میگذره
×اگه اینطوری با تهیونگ لاس میزدی الان ۵ تا بچه رو داشتین
+ایش
_____________________________
[از پارت بعدی داستان اصلی شروع میشه
گیلیلیلیلیلیلی🎀]
توی هواپیما، ۱ ساعت مونده به کره:
ا.ت صندلیشو خم کرده بود و چشاشو بسته بود ولی بیدار بود.
(تا اخر این پارت فرض کنین دارن اروم حرف میزنن چون تو هواپیمان دیگهههه)
×ا.ت خوبی؟
ا.ت لبخند زدو چشاشو باز کرد.
+من دارم با تو میرم کره که بریم فن ساین.مگه میشه بد باشم؟اینقدرم الکی نگران نباش.باشه؟(و لپ لونارو بوسید)
[لونا!ینی میشه یه روزی دوتایی سوار هواپیما شیم بریم ازینجا؟]
×نمیدونم چی باید بگم
+به کی
×کلا اون لحظه ایکه قراره ببینیمشون،من چطوری حرف بزنم؟
+چطوری اصن اون لحظه رو پاهام وایسم؟
×😅
+خسته شدمممم.کی میرسیم؟
×چرا مثه بچه ها شدییی.خو میرسیم دیگه حالا.
______________________
رسیدن هتل (هتل park hyatt ) :
[حالا برای اینکه یچیزی هم یاد گرفته باشین،این هتل درواقع هتل حیات به معنای زندگی هست و چون نبش خیابان تهران در سئول قرار داره اسمش ایرانیه.حالا هی برین بگین ادمین فیکو غمگین میکنه.ادمین اینجا داره بهتون اطلاعات عمومی تزریق میکنه:)]
+هوف(پرید رو تخت)
×خوابم میاددددد
+چی چیو خوابم میاد تا خود صبح قراره این شهرو بگردیم.
×فردا تورو خدا
+نچ
(توی چشای لونا نگاه کرد)
+جهنمو ضرر.باشه بگیر بخواب.
×حالا فردا میریم
+نه تورو خدا میخوای فردا بشینیم تو هتل همدیگه رو نگاه کنیم
×(پوزخند زد)
+گرچه که نگاه کردن بهت خیلی خوش میگذره
×اگه اینطوری با تهیونگ لاس میزدی الان ۵ تا بچه رو داشتین
+ایش
_____________________________
[از پارت بعدی داستان اصلی شروع میشه
گیلیلیلیلیلیلی🎀]
- ۴.۸k
- ۱۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط