عاشق یه خلافکار شدم پارت
عاشق یه خلافکار شدم پارت ۱۸
تهیونگ : بیا بشین
اومدم نشستم روی مبل روبه روش
تهیونگ : خب...معلوم شد که راست میگفتی
ا.ت : من که بهتون گف....
تهیونگ : میدونم...بابت رفتار تندم عذر میخوام ولی یه مشکلی هست
ا.ت : چه مشکلی ؟
تهیونگ : من یه نفر فرستادم بره کلانتری و برام اطلاعات بیاره که چخبره
ا.ت : خب ؟
تهیونگ : اونم اومد گفت که تو استفاء دادی از کلانتری درسته ؟
ا.ت : خب آره مشکلش چیه ؟
تهیونگ : چرا باید شغلتو ول کنی و توی عمارت من کار کنی اینو بهم بگو
ا.ت : خب....تقصیر توعه
تهیونگ : ببخشید ؟
ا.ت : تقصیر توعه
تهیونگ : چرا من ؟
ا.ت : تا حالا کسی گفته چه چهره ی زیبایی داری ؟
تهیونگ : آره که چی ؟
ا.ت : تو منو با اون گول زدی و عاشق خودت کردی
تهیونگ : (سکوت)
ا.ت : معذرت میخوام...من دیگه میرم
خواستم بلند شم که
تهیونگ : اجازه ندادم
نشستم
ا.ت : کار دیگه ای دارین ؟
از پشت میزش اومد بیرون و اومد سمتم
ترسیدم از جام بلند شدم
تهیونگ : خب راستش میدونی چیه....منم تو این مدت کم بهت علاقمند شدم
ا.ت : اممم....حالتون خوبه ؟
تهیونگ : تاحالا انقد خوب نبودم
دو تا دستام و گرفت و منو کشوند سمت خودشو بغلم کرد
خشکم زد
اینکارا از یه خلافکار بعید بود...ولی خب تقصیر منه که انقد خوشگلم و عاشق خودم کردمش (خودشیفته)
آغوشش حس خوبی بهم میداد پس باهاش همکاری کردم و منم بغلش کردم
تهیونگ : از الان تو مال منی ا.ت...مال منی
ا.ت : باهات راحت باشم ؟
تهیونگ : راحت باش
ادامه دارد...
۱۰ لایک
تهیونگ : بیا بشین
اومدم نشستم روی مبل روبه روش
تهیونگ : خب...معلوم شد که راست میگفتی
ا.ت : من که بهتون گف....
تهیونگ : میدونم...بابت رفتار تندم عذر میخوام ولی یه مشکلی هست
ا.ت : چه مشکلی ؟
تهیونگ : من یه نفر فرستادم بره کلانتری و برام اطلاعات بیاره که چخبره
ا.ت : خب ؟
تهیونگ : اونم اومد گفت که تو استفاء دادی از کلانتری درسته ؟
ا.ت : خب آره مشکلش چیه ؟
تهیونگ : چرا باید شغلتو ول کنی و توی عمارت من کار کنی اینو بهم بگو
ا.ت : خب....تقصیر توعه
تهیونگ : ببخشید ؟
ا.ت : تقصیر توعه
تهیونگ : چرا من ؟
ا.ت : تا حالا کسی گفته چه چهره ی زیبایی داری ؟
تهیونگ : آره که چی ؟
ا.ت : تو منو با اون گول زدی و عاشق خودت کردی
تهیونگ : (سکوت)
ا.ت : معذرت میخوام...من دیگه میرم
خواستم بلند شم که
تهیونگ : اجازه ندادم
نشستم
ا.ت : کار دیگه ای دارین ؟
از پشت میزش اومد بیرون و اومد سمتم
ترسیدم از جام بلند شدم
تهیونگ : خب راستش میدونی چیه....منم تو این مدت کم بهت علاقمند شدم
ا.ت : اممم....حالتون خوبه ؟
تهیونگ : تاحالا انقد خوب نبودم
دو تا دستام و گرفت و منو کشوند سمت خودشو بغلم کرد
خشکم زد
اینکارا از یه خلافکار بعید بود...ولی خب تقصیر منه که انقد خوشگلم و عاشق خودم کردمش (خودشیفته)
آغوشش حس خوبی بهم میداد پس باهاش همکاری کردم و منم بغلش کردم
تهیونگ : از الان تو مال منی ا.ت...مال منی
ا.ت : باهات راحت باشم ؟
تهیونگ : راحت باش
ادامه دارد...
۱۰ لایک
- ۱۶۸
- ۲۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط