در خیالات خودم میگردم اما نیستی

در خیالات خودم میگردم اما نیستی
نیمه شب می آیی و تا صبح فردا نیستی

یک زمانی مونسم بودی نمیدانم چرا
فکر رفتن میکنی اهل مدارا نیستی

ضجه ها را ریختم دیشب کنار پنجره
آمدی دیدی ولی فکر تسلا نیستی

واژه واژه شعر می بافم در این شهر فریب
یخ زده آغوش ِ تو لای غزل ها نیستی

عطر تو‌می پیچد اما باز حاشا میکنی
کاش می دانستم از اول که با ما نیستی

ناله ی مرغ شباویزم به گوش کوچه ها
مأمنی بر قلب این شبگرد تنها نیستی

عاشقت بودم‌ ولی هرگز نمی شد باورم
رفته ام از یاد و دیگر مرغ شیدا نیستی
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۵)

ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ،ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ؛ﺩﺭ ﺩﯾﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭ...

آهستـــه بــــگوخاطـــــرم نیــــــستتو از بـارانی یا که از ...

ازعشق تو گفتن شده کارم چو عبادتمی میرم ازاین عشق توجانم به ف...

سکوت...همیشه هم خوب نیست!این را وقتی که من سکوت کردم،و دیگری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط