از راه دوری آمدمآغوش خود را باز کن

از راه دوری آمدم،آغوش خود را باز کن
چرخی بزن دور و بَرَم،قدری برایم ناز کن

بنشین کنارم،خسته ام!دستی بکش بر گونه ام
میلِ شدیدِ بوسه را،پنهان چرا؟ابراز کن

دلسرد و بی انگیزه ام،شوری به پا کن در دلم
سرمایِ تبریزِ مرا،شَر جی تر از اهواز کن

تن خسته از تکرار شب، ای مرغ زیبای سَحَر
بر شاخه ی خشکیده ام،چَه چَه بزن،آواز کن!

یا خاک پایت میشوم ،مستانه بر خاکم برقص
یا آسمانت میشوم،در وسعتم پرواز کن
دیدگاه ها (۱)

چون خدا دلتنگی اش گل کرد ، آدم آفریدمثل من بسیار ، اما مثل ت...

به نگاهی که مرا عاشق خود کرده, قسم بایدامشب به غزلهای نگاهت ...

روزهای بی خاطـــــــرهشبهای بلند و یاد تـــــــــــو.....خن...

آواره شدی خانه ی قلبم شده جایتانداخته ام چشم سیه زیردوپایتنق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط