A business marriage

"A business marriage"
"P¹¹"
+ خب خوشگل شدی!
_ امم.. تو هم خوشتیپ شدی..
+ خب بگذریم سوار شو.
_ باشه
فلش بک جونگکوک ویو
اووو چقدر خوشگل شده توی شرکت فقط با لباس رسمی دیدمش ولی الان خیلی خیلی خوشگل شده بذار بهش بگم..
فلش بک بورام ویو
واووو چقدر خوشتیپ شده این مرد الان به من گفت خوشگل شدم هه هه مگه تا چند روز پیش ازم متنفر نبود خب بذار برای اینکه دلش نشکنه منم یه چیزی بگم...😂😶
تو ماشین هیچ حرفی نمی‌زدیم فقط زیر چشمی هی بهم نگاه میکردیم...
+ خب رسیدیم
_چی؟ رسیدیم چه زود چه عمارت بزرگی
+ اگه خودت رانندگی می‌کردی هم همینو میگفتی؟
_ اه حالا ول کن دیگه بعدا بحث میکنیم فعلا بیا بریم تو
+ اون جوابایی که بهت فرستادم رو حفظ کردی؟
_ اره بابا خیالت راحت!😏
+ باشه ببینیم و تعریف کنیم 😂
_ (قیافه عصبی)
+ حالا ناراحت نشو دستمو بگیر😑
_ برای چی؟
+‌ وای واقعا نمیدونم چی بگم بهت برای اینکه پدرم فک کنه ما واقعا با همیم اوک؟؟
_ اها باشه
دستشو گرفتم دستانش یه گرمای خاصی دارن خیلی آرام بخشه!
رفتیم تو که یهو یکی اومد جلومون...

لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۵ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
دیدگاه ها (۱۶)

"A business marriage""P¹¹"رفتیم تو که یهو یکی اومد جلومون خد...

"A business marriage""P¹²"+ جونگکوک رو به بورام: بذار من بگم...

"A business marriage""P¹⁰"_ بیا تموم شد...+ امم.. ممنونمداشت...

"A business marriage""P⁹"بیدار شدن*آخیش چقد خوب خوابیدم...دی...

سناریو دازای پارت ۲

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟕عشق مافیاویو بورام یه نفر اومد دنبالم که ببرتم تو عمار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط