خاطره بازی

😁😁خاطره بازی😁😁
من خودم: ماکارونی، اونم با یه وضعی☹️🤭
مامانم رفته بود یه شهر دیگه مسافرت، زنگ زد گفت ماکارونی بپز برا شام، من تا اون موقع یه ملاقه دست نگرفته بودم، تنها چیزی هم که از ماکارونی میدونستم، این بود؛ باید آبکشش کنم و سویا رو با رب قاطی کنم بریزم روش، البته من اینجوری فک میکردم،
قابلمه رو پر آب کردم اونم آب سرد گذاشتم رو گاز ماکارونی رو باز کردم ریختم توش، بعد روغن ریختم تو تابه سویا رو باز کردم ریختم توش و با روغن یکم تفت دادم بعد رب و یه کم نمک زدم زیرش رو خاموش کردم، منتظر بودم ماکارونی به جوش بیاد😐 بعد چند دقیقه که آب جوش اومد ماکارونی رو آبکش کردم ریختم تو قابلمه، مایه ماکارونی رو هم ریختم روش گذاشتم دم بکشه، ولی خب حداقل زنگ زدم از مامانم پرسیدم ماکارونی چجوری دم میکشه😐🤭🤭 قبلا خیلی رژیم میگرفتم واسه همین خودم شام نمیخوردم، برا همین هیچ وقت نفهمیدم اولین غذام چه مزه ای بود، فقط میتونم بگم بیچاره بابام...☹️☹️🤭🤭😂😂
دیدگاه ها (۳۸)

اسقاطیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید👌👌

#ورق_بزنیداین دو اسلاید رو با دقت ببینیداین عاقبت زن، زندگی،...

#اپوزیسیون نداریم که ،یکی از یکی دلقک تر😒😏بابا کشورهای دیگه ...

🤔نظر یک کاربر مجازی ...خودتان بخوانید ..‌‌سمت چپ باران کوثری...

اولین دیدار

رمان بغلی منپارت ۳۰ارسلان: براش یه لیوان آب پر کردم و بردم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط