عشق خونین

《 عشق خونین 》
پارت ۲۶

ات : زود باش جیمین
جیمین خودش رو کنترل میکرد ولی نمیتونست مردمک چشم هایش مشکی شده بود و نیش های خون‌آشامی نمایان شدن هر وقت به خون نیاز داشت نیش های خون‌آشام اش بیرون می‌رفت دیگه تاقت نداشت و دستش را برداشت و لباس رو گذاشت رو گردن ات تا حدی هولش داد که افتاد رو تخت نیش های بلندش را تو پوست نرم گردن دختره فروع برد چرا این بار درد داشت دختره از شدت درد ملافه تخت را بینه دست هایش گرفت و جیمین که تو حال خودش نبود فقد مشغول مکیدن خون از گرنه ات بود ... سه دهان پر از خون را نوشید .. و الان فهمید که چیکار میکنه زود از رو ات بلند شد و به تاج تخت تیکه داد و بی صدا اشک می‌ریخت بازم دستش را گذاشت رو دهانش
ات رو تخت نشست و دستی به گردنش کشید و خ*ون را پاک کرد به جیمین نزدیک شد و سمته آغوش خودش کشوند
ات : آفرین مومشکی من آفرین گریه کن تا ته قلبت خالی بشه درسته که اون درد بیرون نمیره و تا آخر عمر تو قلبته اون درد هستش
جیمین بازم بی صدا گریه میکرد
ات : زود پاشو بریم باید دستت رو پانسمان کنم
دسته جیمین رو گرفت و بزور سمته اتاق خودش برد وارد اتاق شد و جیمین رو تخت نشست دختره الان متوجه لباسش شد و سمته روپوش رفت پوشید جعبه کمک های اولیه رو برداشت و کنارش نشست
آستینش را بالا کشید و مشغول پانسمان کردن دستش شد
ات : میدونی الان دلم میخواد کتکت بزنم چون بهم نگفتی
جیمین: ببخشید... من نمیدونم چی بگم
ات : چند بار بگم معذرت خواهی نکن ... بعدشم من میدونم که تو خون‌آشام هستی و این هم مشکله منه و برات از هرجایی باشه خون گیر میارم اوکی هالا هم فراموشش کن باشه
دست جیمین رو پانسمان کرد و ات از رو تخت بلند شد
جیمین همین جوری که به زمین خیره شده بود
جیمین : ... میشه... اینجا ..... بخوابم....
ات نگاهی بهش انداخت
ات: معلومه که میتونی بدو برو دراز بکش منم آب بخورم میام
ات سمته در رفت چشم هایش سیاهی رفت ولی دستش را گذاشت رو دستگیره در زود سمته آشپزخونه رفت....
و لیوان آب پرتقال را از تو یخچال برداشت زود نوشید ...
ات : خوب میشم اشکال نداره
نفس های تندی کشید و سمته اتاقش رفت
وارد تاق شد و جیمین را دید که رو تخت دراز کشیده بود ات هم کنارش نشست و چراغ رو خاموش کرد کنار جیمین دراز کشید و پتو را کشید رو خودش بالش های اون دوتا جدا بود پس روبه رو هم دراز کشیده بودن
ات : جیمین
جیمین : بله
ات : میدونی چند سالمه
جیمین : نه
ات: ۴۰۰ سالمه
جیمین : ولی انگار ۱۸ سالت بود
ات: جیمین من ۴۰۰ سالمه و این تتو رو میبینی رو دستم
دستش را به جیمین نشون داد
ات : اون
دیدگاه ها (۶)

《 عشق خونین 》پارت ۲۷ات : این تتو نشانه قدرت ام هست وقتی یه آ...

《عشق خونین 》پارت ۲۹سوی چانگ: هی‌ سویون مگه بهت نگفتم که راجب...

《عشق خونین 》پارت ۲۵ بعد از پوشیدن لباس خواب اش مشغول مسواک ز...

《عشق خونین 》پارت ۲۴ایستاده به آن ها نگاه میکرد ... ات : کیوت...

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

ادامه پارت قبل لبخند پنهانی زد اون عاشق آسمون بود اما خیلی ز...

( گناهکار ) 69 part همانجا ایستاد جلوی آن عمارت بزرگ خاکستری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط