حس وحالی دارم از ساز سه تارم که نگوآنچنان محودوچشمان نگارم که نگوگوییایک یارزیبا رو دراین هستی بودوزخدایش شاکرم،شکری برآرم که نگودین ودنیارا نمیخواهم،فقط اوکافی استتوی چشم اوخدارا میشمارم که نگو