وصیتنامهی شهید صالح الجعفراوی که توسط برادرش منتشر شده
وصیتنامهی شهید صالح الجعفراوی که توسط برادرش منتشر شده، خلاصهای از داستان فلسطینیان است.
در این نوشته، میتوان روح مقاومت، ایمان و پایداری مردمی را دید که هر روز با خون خود معنا و جهت زندگی را بازمینویسند.
وصیتنامهی شهیدان کتابهایی هستند برای شناخت راه و انتخاب مسیر؛
آن را چند بار بخوانید و در عمق کلماتش تأمل کنید....... 💔😔
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، آنکه فرمود:
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا، بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.»
من صالح هستم.
این وصیتنامهام را مینویسم، نه به عنوان وداع، بلکه ادامهی راهی که با یقین انتخاب کردهام.
خدا میداند که تمام توان و قدرت خود را به کار بستم تا پشتیبان و صدای فرزندان مردمم باشم. درد و ستم را در تمام جزئیاتش تجربه کردم، بارها طعم فقدان عزیزان را چشیدم، و با این حال هرگز در انتقال حقیقت کوتاهی نکردم؛ حقیقتی که حجتی است بر هر کس که سستی ورزید و سکوت کرد، و افتخاری برای هر کس که یاری نمود و در کنار شریفترین مردان و عزیزترین مردم غزه ایستاد.
اگر شهید شدم، بدانید که غایب نبودم؛
اکنون در بهشت هستم، در کنار رفقایی که پیش از من رفتند؛
با انس، اسماعیل و همهی عزیزانی که به عهدی که با خدا بسته بودند وفادار ماندند.
از شما میخواهم که در دعاهایتان مرا یاد کنید و راه را پس از من ادامه دهید.
مرا با صدقات جاری یاد کنید، و هرگاه اذان شنیدید یا نوری را دیدید که شب غزه را میشکافد، به یاد من باشید.
شما را به مقاومت سفارش میکنم؛
به راهی که پیمودیم و به باوری که بر آن استوار ماندیم.
ما راهی جز آن برای خود نشناختیم و معنای زندگی را جز در پایداری بر آن نیافتیم.
شما را به پدرم سفارش میکنم،
عزیز دل و الگوی من، کسی که خود را در او میدیدم و او خود را در من میدید.
ای کسی که در روزهای سخت جنگ، با تمام مشقتهایش همراه من بودی؛
از خدا میخواهم که در بهشت با هم ملاقات کنیم و تو از من راضی باشی، ای تاج سرم.
شما را به برادرم، معلمم و همراه راهم ناجی سفارش میکنم.
ای ناجی، پیش از آنکه از زندان رهایی یابی، من به سوی پروردگارم رفتم.
بدان که این سرنوشتی است که خداوند مقدر کرده است.
دلتنگی برای تو در وجودم مانده است؛
آرزو داشتم تو را ببینم، در آغوش بگیرم، با تو ملاقات کنم،
اما وعدهی خدا حق است و دیدار ما در بهشت نزدیکتر از آن است که میپنداری.
شما را به مادرم سفارش میکنم.
ای مادرم، زندگی بدون تو هیچ است.
تو دعایی بودی که هرگز قطع نشد و آرزویی که نمیمیرد.
از خدا خواستم که تو را شفا دهد و بهبود بخشد،
و چقدر آرزو داشتم که ببینم برای درمان سفر میکنی و با لبخند بازمیگردی.
شما را به برادران و خواهرانم سفارش میکنم.
رضایت خدا و سپس رضایت شما هدف من بود.
از خدا میخواهم که شما را خوشحال کند و زندگیتان را نیکو گرداند،
چنانکه دلهای مهربانتان را که همیشه میکوشیدم منبع شادی برای آنها باشم.
همیشه میگفتم:
کلمه سقوط نمیکند و تصویر نیز سقوط نمیکند.
کلمه امانت است و تصویر پیام؛
آن را به جهان برسانید، همانگونه که ما رساندیم.
گمان نکنید که شهادتم پایان است؛
بلکه آغاز راهی طولانی به سوی آزادی است.
من پیامآوری هستم که میخواستم پیامم به جهانی برسد که چشمهایش را بسته است،
و به کسانی که در برابر حق سکوت کردهاند.
و اگر خبری از شهادتم شنیدید، برایم گریه نکنید؛
مدتهاست که این لحظه را آرزو میکردم و از خدا خواستم آن را به من عطا کند.
پس حمد و سپاس خدای را که مرا برای آنچه دوست داشت برگزید.
و به هر کس که در زندگیام به من بدی گفت یا دروغ و تهمت روا داشت،
میگویم که من به اذن خدا به شهادت میرسم،
و نزد خداوند است که دشمنان گرد هم میآیند.
شما را به فلسطین سفارش میکنم،
به مسجدالاقصی.
آرزو داشتم به صحن آن برسم، در آن نماز بگزارم و خاکش را لمس کنم.
اگر در دنیا به آن نرسیدم،
از خدا میخواهم که همهی ما را در بهشتهای جاودان کنار هم جمع کند.
خدایا، مرا در شمار شهدا بپذیر،
گناهان گذشته و آیندهام را ببخش،
و خونم را نوری قرار ده که راه آزادی را برای مردم و خانوادهام روشن کند.
اگر کوتاهی کردهام، مرا ببخشید و برایم دعا کنید که رحمت و مغفرت الهی شامل حالم شود،
زیرا من به عهد خود وفا کردم و آن را تغییر ندادم.
و سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد.
برادرتان، شهید به اذن خدا
صالح عامر فؤاد الجعفراوى.
شهادت: ۱۲ اکتبر ۲۰۲۵.
در این نوشته، میتوان روح مقاومت، ایمان و پایداری مردمی را دید که هر روز با خون خود معنا و جهت زندگی را بازمینویسند.
وصیتنامهی شهیدان کتابهایی هستند برای شناخت راه و انتخاب مسیر؛
آن را چند بار بخوانید و در عمق کلماتش تأمل کنید....... 💔😔
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، آنکه فرمود:
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا، بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.»
من صالح هستم.
این وصیتنامهام را مینویسم، نه به عنوان وداع، بلکه ادامهی راهی که با یقین انتخاب کردهام.
خدا میداند که تمام توان و قدرت خود را به کار بستم تا پشتیبان و صدای فرزندان مردمم باشم. درد و ستم را در تمام جزئیاتش تجربه کردم، بارها طعم فقدان عزیزان را چشیدم، و با این حال هرگز در انتقال حقیقت کوتاهی نکردم؛ حقیقتی که حجتی است بر هر کس که سستی ورزید و سکوت کرد، و افتخاری برای هر کس که یاری نمود و در کنار شریفترین مردان و عزیزترین مردم غزه ایستاد.
اگر شهید شدم، بدانید که غایب نبودم؛
اکنون در بهشت هستم، در کنار رفقایی که پیش از من رفتند؛
با انس، اسماعیل و همهی عزیزانی که به عهدی که با خدا بسته بودند وفادار ماندند.
از شما میخواهم که در دعاهایتان مرا یاد کنید و راه را پس از من ادامه دهید.
مرا با صدقات جاری یاد کنید، و هرگاه اذان شنیدید یا نوری را دیدید که شب غزه را میشکافد، به یاد من باشید.
شما را به مقاومت سفارش میکنم؛
به راهی که پیمودیم و به باوری که بر آن استوار ماندیم.
ما راهی جز آن برای خود نشناختیم و معنای زندگی را جز در پایداری بر آن نیافتیم.
شما را به پدرم سفارش میکنم،
عزیز دل و الگوی من، کسی که خود را در او میدیدم و او خود را در من میدید.
ای کسی که در روزهای سخت جنگ، با تمام مشقتهایش همراه من بودی؛
از خدا میخواهم که در بهشت با هم ملاقات کنیم و تو از من راضی باشی، ای تاج سرم.
شما را به برادرم، معلمم و همراه راهم ناجی سفارش میکنم.
ای ناجی، پیش از آنکه از زندان رهایی یابی، من به سوی پروردگارم رفتم.
بدان که این سرنوشتی است که خداوند مقدر کرده است.
دلتنگی برای تو در وجودم مانده است؛
آرزو داشتم تو را ببینم، در آغوش بگیرم، با تو ملاقات کنم،
اما وعدهی خدا حق است و دیدار ما در بهشت نزدیکتر از آن است که میپنداری.
شما را به مادرم سفارش میکنم.
ای مادرم، زندگی بدون تو هیچ است.
تو دعایی بودی که هرگز قطع نشد و آرزویی که نمیمیرد.
از خدا خواستم که تو را شفا دهد و بهبود بخشد،
و چقدر آرزو داشتم که ببینم برای درمان سفر میکنی و با لبخند بازمیگردی.
شما را به برادران و خواهرانم سفارش میکنم.
رضایت خدا و سپس رضایت شما هدف من بود.
از خدا میخواهم که شما را خوشحال کند و زندگیتان را نیکو گرداند،
چنانکه دلهای مهربانتان را که همیشه میکوشیدم منبع شادی برای آنها باشم.
همیشه میگفتم:
کلمه سقوط نمیکند و تصویر نیز سقوط نمیکند.
کلمه امانت است و تصویر پیام؛
آن را به جهان برسانید، همانگونه که ما رساندیم.
گمان نکنید که شهادتم پایان است؛
بلکه آغاز راهی طولانی به سوی آزادی است.
من پیامآوری هستم که میخواستم پیامم به جهانی برسد که چشمهایش را بسته است،
و به کسانی که در برابر حق سکوت کردهاند.
و اگر خبری از شهادتم شنیدید، برایم گریه نکنید؛
مدتهاست که این لحظه را آرزو میکردم و از خدا خواستم آن را به من عطا کند.
پس حمد و سپاس خدای را که مرا برای آنچه دوست داشت برگزید.
و به هر کس که در زندگیام به من بدی گفت یا دروغ و تهمت روا داشت،
میگویم که من به اذن خدا به شهادت میرسم،
و نزد خداوند است که دشمنان گرد هم میآیند.
شما را به فلسطین سفارش میکنم،
به مسجدالاقصی.
آرزو داشتم به صحن آن برسم، در آن نماز بگزارم و خاکش را لمس کنم.
اگر در دنیا به آن نرسیدم،
از خدا میخواهم که همهی ما را در بهشتهای جاودان کنار هم جمع کند.
خدایا، مرا در شمار شهدا بپذیر،
گناهان گذشته و آیندهام را ببخش،
و خونم را نوری قرار ده که راه آزادی را برای مردم و خانوادهام روشن کند.
اگر کوتاهی کردهام، مرا ببخشید و برایم دعا کنید که رحمت و مغفرت الهی شامل حالم شود،
زیرا من به عهد خود وفا کردم و آن را تغییر ندادم.
و سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد.
برادرتان، شهید به اذن خدا
صالح عامر فؤاد الجعفراوى.
شهادت: ۱۲ اکتبر ۲۰۲۵.
- ۱۰.۵k
- ۲۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط