یادم میاد هفتمین یا هشتمین ماه رمضون عمرم بود به گمونم ا

یادم میاد هفتمین یا هشتمین ماه رمضون عمرم بود, به گمونم اواخر پاییز بود که چند روز رو بخاطر آلودگی هوا تعطیل کرده بودن
شب قدر بود , رفتیم مسجد سر کوچه , دیدم فردا امتحان داریم و ظاهرا باید امتحان بدیم , بچه ها رو بسیج کردم که بریم پارک بغل مسجد
اعتراف می کنم به تنهایی دوتا لاستیک آتیش زدم تا هوا آلوده تر بشه و ماهم تعطیل بشیم
پ.ن قسمت شد یه خاطره دیگه هم بعدا تعریف می کنم
دیدگاه ها (۳)

همچین عکس خوبی تونستیم بگیریمنمی دونم این دستگاه چی داشت همه...

کپشن بنویسید لطفا

.مرهم نهاد دست تو بر زخم کاری ام.پ.ن ادیت بای می

چی میگه؟پ.ن پوریا گفتش بریم درست کنیم , او در اراک و من در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط