خاطرهای شیرین از حاج قاسم

خاطره‌ای شیرین از حاج قاسم

بعد از جلسه‌ای حاج قاسم مرا به خانه‌ی خود دعوت و شام با پنیر و گردو و عسل پذیرایی کرد و بعد از شام نشستیم به صحبت کردن.

گفت: از خدا خواستم این‌قدر به من مشغله بدهد که حتی فکر گناه هم نکنم.

راوی: سردار حسین معروفی
#هوایت‌_تا_شهادت
دیدگاه ها (۲)

صدای عباس؛فضای کابین را پر کردتعزیهٔ مسلم را زمزمه می کرد :م...

توصیه شهید جواد محمدی#مدافع_سبزحرم #بشنو ...

🌹 تا الان به این بخش عکس دقت کردید ؟♦️فقط از روبرو نزدند ،ان...

🔴آیت الله طالقانی:مخالفت با رهبری و شخص ایشان (امام خمینی) م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط