این برگهای زرد

این برگ‌های زرد
به خاطر پاییز نیست
که از شاخه می‌افتند
قرار است تو از این کوچه بگذری

و آن‌ها
پیشی می‌گیرند از یکدیگر
برای فرش کردن مسیرت..

گنجشک‌ها
از روی عادت نمی‌خوانند،
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند
برای خوش‌آمد گفتن
به تو..

باران برای تو می‌بارد
و رنگین‌کمان
– ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش –
سرک کشیده از پسِ کوه
تا رسیدن تو را تماشا کند.

نسیم هم مُدام
می‌رود و بازمی‌گردد
با رؤیای گذر از درز روسری
و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من
به دورِ تو!
دیدگاه ها (۵)

بـــــآ خیـــــآلــــہ رآحـــــــت بــــــرو:) مـــن قـــ...

دَم [دُنیــآ] گًرمــکهــِ دآرهــِ بِدوُنهــ»گآرآنتــیــ«مآرـ...

ۆآســـھ ۿــڕکـــې ۺـــآڅ بــآڛـــې ۋٱښـــ مــآ څـــلــــے ...

سهم من از تو گلدانی کوچک است بر روی میز...و خیالی دور...که گ...

🍁🍂   این برگ‌های زرد    به خاطر پاییز نیست    که از شاخه می‌...

ای قرمز مشوّش، در آبیِ رها!‏در آب رودخانه رسیدند انارها؟ بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط