p

p...53


ژان و ییبو داخل قلعه رفتند همه سرباز ها بقیه گرفته بودند دلربا اومد جلو وگفت

دلربا‌.. چیزی که خواستیم پس گرفتیم بزارید بقیه برن

سرباز ها از جاشون تکون نخوردند

دلربا..نشنیدی چی گفتم

سرباز ها بازم از جاشون تکون نخوردند

ژان ..اینا چشون شده
دلربا.. انگار میخوایید بمیرید

ناگهان یکی اومد و گفت اونادیگه از تو دستور نمی‌گیرند

دلربا..منظورت چیه

ییبو.. صورتتو نشون بده تو کی هستی


لیژان اومد تو اقاتگاه یوشوشین
یوشوشین نشسته بود جلوی اینه یهو دید ک لیژان اومده تو وهمینجوری بهش زل زده

یوشوشین.. چرا تو فکری

لیژان.. قراره ازدواج کنم
یوشوشین.. چی با کی

لیژان..با لینگ هه

یوشوشین.. با لینگ هه میخوایی ازدواج کنی چرا مگه تو دینگ یوشی دوست نداشتی

لیژان.. برای زنده موندن در اینجا

یوشوشین.. نکنه اگه عروسیشون نشی ممکنه مارو بکشند اصلا چرا اومدیم اینجا لااقل تو لاویان امنیت داشتیم

لیژان.. حالا اتفاقی هست که افتاده باید ببینیم چی میشه

یوشوشین..باشه
لیژان ..من دیگه میرم فعلا مراقب خودت باش
لیژان از اتاق یوشوشین خارج شد و یوشوشین بعد رفتن لیژان با کبوتر نامه ای برای ژان فرستاد و تو نامه همه چیزو براش توضیح داد


چن ژیوان جایی که تو نامه تعیین کرده بود اومد اما لی مین هنوزم نیومده بود چن ژیوان منتظر بود یکی دو ساعت دیگه خسته شده بود و به درخت پشت سرش تکیه داد همینجوری خوابش برد لی مین اومد اما فکر نمی‌کرد هنوزم چن ژیوان منتظر باشه چونکه دیر کرده بود به دور بر نگاه کرد دید چن ژیوان زیر یکی از درختا خوابش برده اومد از نزدیک نگاهش کرد اینه بچه ها خوابیده بود لی مین خندش گرفت ناگهان چن ژیوان چشماشو باز کرد با صورت لی مین که خیلی نزدیک بهش بود داشت بهش نگاه می‌کرد

لی مین که دید چن ژیوان چشماشو باز کرده سریع بلند شد فاصله گرفت چن ژیوان بلند شد خندید

لی مین.. به چی میخندی

چن ژیوان ..خیلی فرصت طلبی
لی مین.. منظورت چیه

چن ژیوان.. تا که دیدی من خوابم اومدی بهم نزدیک بشی

لی مین .. نخیرم

چن ژیوان ..پس برای چی اینقد بهم نزدیک بودی و نگام میکردی

لی مین.. چونکه میخواستم توی خواب بکشمت

چن ژیوان.. اووو پس برای همین لبخند میزدی

لی مین.. دقیقا مردن تو بهم حس آرامش میده حالا بگو برای چی بهم گفتی بیام اینجا

چن ژیوان.. خب برای همکاری

لی مین.‌ همکاری اونم با تو من با آدم های ییبو همکاری نمیکنم بلکه دشمنی میکنم

چن ژیوان.. کی گفته من برای ییبو کار میکنم

لی مین.. منظورت چیه

چن ژیوان.. نزدیک شدن من به اون فقط برای این بوده که کشورم آسیب نبینه

لی مین.. خب با همکاری با من چه نفعی به من تو میرسه

چن ژیوان ..سادس اول من از نقشه های ییبو میتونم مطلع تون کنم و در عوض تو تیکه کریستال اوندل و لاویان بهم میدی البته تیکه کریستال نیانگما دست اوناست اینم میخوام

لی مین.. از کجا بهت اعتماد کنم

چن ژیوان.. این دیگه دست خودته

لی مین .. باید بهش فکر کنم
دیدگاه ها (۸)

p...54.شی چو هنوز بیهوش افتاده بود تو جنگل یه عده ادم از جت...

p...55شب گذشت و صبح شد لیژان داشت موهاشو شونه می‌کرد که صدای...

p...5۳چن ژیوان و دینگ یوشی برگشتن ب قلمروهای خودشون دینگ ی...

p...52 لینگ هه منتظر لیژان بودیکم‌که‌گزشت‌اومدبیرون‌ لینگ هه...

p..86لیژان و دینگ یوشی متوجه خراب شدن هوا شدن باد بدی میوزی...

p..91ییبو خودشو جمع جور کرد میخواست به دنبال شن بره باید اون...

p88 ژان و دلربا مخفیانه باز از زندان فرار کردن و میخاستن بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط