black flower(p,61)
black flower(p,61)
لوهان: ببخشید عزیزم سر عمو خیلی شلوغ بود.
لوهان موهای دختر بچه رو بهم ریخت و لب زد .
بابا و مامانت کجان؟
لوهان از روی زمین بلند شد و دست سویون رو گرفت.
سویونا: اونجا.... اونجا....
به اتاق نشیمن جایی که دختر کوچولو اشاره کرده بود رفتند.
سویونا :عمو کانو هم اومده.... عمو کانو خیلی مهربونه.
لوهان: سویونا، عمو کانو دیگه کیه؟
لوهان با تعجب به سویونا نگاه کرد.
سیونا: عمو کانو دیگه.... همون که برای تولدم بهم یک پوو بزرگ هدیه داد! (اسلاید ۲)
لوهان ابروهاش رو بالا انداخت.
همچین شخصی رو به خاطر نمی آورد.
سهون لپ دختر بچه رو کشید و خندید.
اون دختر کوچولو واقعا بامزه بود تصور بچه ی خودش با لوهان واقعا دوست داشتنی و زیبا به نظر می رسید.
وارد اتاق نشیمن شدند جایی که اعضای بیشتر خانواده ی لوهان اونجا بودند.
لوهان با نگاهش دنبال برادرش گشت اما با دیدن فردی که کنارش نشسته بود خشکش زد.
کیم کانگ وو!
کسی که لوهان فکر میکرد بعد از اون ماجرا به طور کامل از زندگیش خارج شده.
کانگ وو ابروهاش رو بالا انداخت و به لوهان پوزخند زد.
کانگ وو: سلام لوهان توی این مدت حالت چطور بود؟
لوهان دست سهون رو محکم گرفت.
لوهان: ممنون که پرسیدی هیونگ... توی این چند سال به لطف دوست پسرم سهون که احتمالا همتون میشناسینش حالم خیلی خوب بود.
لوهان: ببخشید عزیزم سر عمو خیلی شلوغ بود.
لوهان موهای دختر بچه رو بهم ریخت و لب زد .
بابا و مامانت کجان؟
لوهان از روی زمین بلند شد و دست سویون رو گرفت.
سویونا: اونجا.... اونجا....
به اتاق نشیمن جایی که دختر کوچولو اشاره کرده بود رفتند.
سویونا :عمو کانو هم اومده.... عمو کانو خیلی مهربونه.
لوهان: سویونا، عمو کانو دیگه کیه؟
لوهان با تعجب به سویونا نگاه کرد.
سیونا: عمو کانو دیگه.... همون که برای تولدم بهم یک پوو بزرگ هدیه داد! (اسلاید ۲)
لوهان ابروهاش رو بالا انداخت.
همچین شخصی رو به خاطر نمی آورد.
سهون لپ دختر بچه رو کشید و خندید.
اون دختر کوچولو واقعا بامزه بود تصور بچه ی خودش با لوهان واقعا دوست داشتنی و زیبا به نظر می رسید.
وارد اتاق نشیمن شدند جایی که اعضای بیشتر خانواده ی لوهان اونجا بودند.
لوهان با نگاهش دنبال برادرش گشت اما با دیدن فردی که کنارش نشسته بود خشکش زد.
کیم کانگ وو!
کسی که لوهان فکر میکرد بعد از اون ماجرا به طور کامل از زندگیش خارج شده.
کانگ وو ابروهاش رو بالا انداخت و به لوهان پوزخند زد.
کانگ وو: سلام لوهان توی این مدت حالت چطور بود؟
لوهان دست سهون رو محکم گرفت.
لوهان: ممنون که پرسیدی هیونگ... توی این چند سال به لطف دوست پسرم سهون که احتمالا همتون میشناسینش حالم خیلی خوب بود.
- ۵.۱k
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط