در زندگی

در زندگی
ناگزیر زمانی خواهد رسید
که بعد از فرو ریختن باورِمان،
آوار خاطرات،
و شب گریه های مداوم..
قلبمان برای همیشه از کار می افتد
و‌ مغزمان شروع به تپیدن می کند..
آنگاه تبدیل به مرده ی متحرکی خواهیم شد
که منطق از سر و رویش می بارد...

:)))
دیدگاه ها (۱۷)

غربت ، تنها دور ماندن از زادگاه نیستدوری از خانواده و دوستان...

و من در لابه لای مرا نخواستن هایت مُردم ...#dead:)))

وسط خنده یهو ساکت شد و گفت: خیلی خرابه!گفتم: چی؟؟؟گفت: حالم....

گاهے لال مـیشود آدم ....حـرف دارد !ولـی ... کـلمه نـدارد ......

زن زندگی آزادی همه جا یک مدل هستن حرکات زنها مانند هم انگار ...

داستان نویسی پارت ۸ فصل بیست و هفتم: جنگجویان فراموشیدر بین‌...

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط