مافیایمن

#مافیای_من
P:38
(ویو ا.ت)

روی مبل نشسته بودیم و بعد از خاموش کردن برق یه فیلم ترسناک گزاشتیمو مشغول دیدنش بودیم

پسرا خودشونو معرفی کرده بودن و حالا میشناختمشون
هرکدوم رئیس یکی از بزرگترین شرکت های کره بودن که چندباری کارشونو خراب کرده بودم
توی این ده سال ضرر های زیادی بهشون زدم و اونا در به در دنبالم بودن
اما ناغافل که الان یکی از بزرگ ترین دشمن هاشون کنارشون نشسته

توی افکارم غرق بودم و کوچک ترین توجه ای به فیلم نداشتم که با صدای فلیکس به خودم اومدم
فلیکس: الو؟! از زمین به ا.ت آیا صدای منو داری؟!

با حرفش به سمتش برگشتم
ا.ت: ها؟!

دستشو روی مبل گزاشتو آروم طوری که فقط خودم بشنوم گفت
فلیکس: به چی داری فکر میکنی؟ فیلم گزاشتما

سرمو تکون دادمو زیر لب هیچی گفتم و مشغول دیدن فیلم شدم

داستان مسخره ای داشت
یه خانواده ی خوش بخت یه روز برای تفریح به یه ویلا توب وسط جنگل میرن قافل از اینکه زیر اون خونه قبرستون بوده و حالا اون روح ها میخان مادر اینارو.............

بدون هیچ علاقه ای مشغول دیدن این فیلم به اصطلاح ترسناک بودم با جیغ جونگین سریع به سمتش برگشتم

با نگرانی گفتم
ا.ت: چیه چی شده؟

درحالی که به لکنت افتاده بود گفت
جونگین: یه چیزی دستش روی شونه هامه

با حرفش بنگچان سریع بلند شدو برقو روشن کرد
به بالای سر جونگین نگاه کردم که با دیدن هیون اخم غلیظی کردم

پایان پارت ۳۸😪
دیدگاه ها (۱۰)

#مافیای_من P:39(ویو ا.ت)با دیدن اخمم لبخند رو مخی زد و دستشو...

#روانی_دوست_داشتنی_من P:11(ویو ا.ت)با تابش نور خورشید تو صور...

#مافیای_من P:37(ویو ا.ت)کلافه دستشو لای موهاش بردو زبونشو تو...

وقتی مامان ا.ت بخاطر پول باهاش ازدواج کرده وعاشق تو میشه و.....

تکپارتی اسمات کوک درخواستی

شوهر دو روزه. پارت۷۷

هرزه ی حکومتی پارت ۸ کوک : ...بلدی غذا درست کنی؟ ا/ت : آرههه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط