سکوت عشق

ازلبت واژه عسل ريخت كه من مست شدم
تو چه كردى به دلم تا كه قلم دست شدم

به چه شعرى زمن اينگونه شدى عاشق و مست
در تب و تاب تنت اينگونه من هست شدم

طاقت دورى آن روى تو سخت است چو مرگ
عابرى خسته ام و وارد اين كوچه بن بست شدم

نازنين بى تو چه گويم همه را باداباد
من كه با شهد لبت واله و سرمست شدم

قلمم مست شده دلبر نازم تو بدان
عشق تو وسوسه ام كرده چنين هست شدم

تو نگاهم كن و با شيرينى و قند نگاهت
تا ببينى زشراب نگهت از دل و جان مست شدم.

#بانوی_پاییز
#فواد
دیدگاه ها (۱)

سکوت عشق

#مذهبی

سکوت عشق

سکوت عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط