خدایا
خدایا...
من نه حوای ادم هایت هستم
نه ایوب مشکلات روزگارت
نه ابراهیم بت هایت و
نه یونس نهنگ هایت...
نه نوحم برای کشی ساختن و نه موسی برای به اب زدن....
نه زلیخایی برای عاشق شدن هایش
نه یوسفی برای پاکدامنی هایش....
معبود من....
من یک بنده ام یک بنده ی ساده
من سیاهیه یک صورت پیش چشم خالقش ....
من یک گناه کیبره ی بی توبه ام ...
من همان کودکم که خط خورده مشقهایش زیر دست زندگی...
من ان دختر مغرورم که خم نمیشود جز در برابر تو...
یکتای بی همتای من...
چگونه انکارت کنم وقتی زندگی ام بند شده به دستانت...
چگونه ارامشی طلب کنم وقتی در آغوشت گم شده ام و تمام ارامش دنیا درمقابلم زانو زده اند...
عشق اسمانی من....
چه بی نظیر است عشق در دستان تو
چه زیبا جان میگیرم درگرمای اغوشت...
زیبای تنهای من...
مبادا خط بزنی عشق این کودک رو سیاه را...
مبادا روزی برسد که نباشم درآسمانیت..
خالق اشکهای من...
ساده بگویم ارامشت را از تلاطم های دلم نگیر ....معبود زیبای من عجیب محتاج بودن با توام تنها نگذار این بنده ی روسیاه را....
#بانوی_پاییزی
من نه حوای ادم هایت هستم
نه ایوب مشکلات روزگارت
نه ابراهیم بت هایت و
نه یونس نهنگ هایت...
نه نوحم برای کشی ساختن و نه موسی برای به اب زدن....
نه زلیخایی برای عاشق شدن هایش
نه یوسفی برای پاکدامنی هایش....
معبود من....
من یک بنده ام یک بنده ی ساده
من سیاهیه یک صورت پیش چشم خالقش ....
من یک گناه کیبره ی بی توبه ام ...
من همان کودکم که خط خورده مشقهایش زیر دست زندگی...
من ان دختر مغرورم که خم نمیشود جز در برابر تو...
یکتای بی همتای من...
چگونه انکارت کنم وقتی زندگی ام بند شده به دستانت...
چگونه ارامشی طلب کنم وقتی در آغوشت گم شده ام و تمام ارامش دنیا درمقابلم زانو زده اند...
عشق اسمانی من....
چه بی نظیر است عشق در دستان تو
چه زیبا جان میگیرم درگرمای اغوشت...
زیبای تنهای من...
مبادا خط بزنی عشق این کودک رو سیاه را...
مبادا روزی برسد که نباشم درآسمانیت..
خالق اشکهای من...
ساده بگویم ارامشت را از تلاطم های دلم نگیر ....معبود زیبای من عجیب محتاج بودن با توام تنها نگذار این بنده ی روسیاه را....
#بانوی_پاییزی
- ۱.۰k
- ۱۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط