انتقامازعشق

#انتقام_از_عشق

Part: ²

<ویو ا.ت>

یهو دیدم یه دختر جونگکوک بغل کرد ولی جونگکوک. پسش زد یه لبخند زدم رفتم سر کلاس منتظر جونگکوک نشستم با دوستام حرف زدم یهو دیدم کوک دست همون دختره گرفته اومد داخل کلاس یکم بغض کردم جونگکوک اومد سمتم

جونگکوک: ا.ت خودتی؟(هیجان)

ا.ت : آره خودمم
این دختر کیه (لبخند بغض)

جونگکوک: نامزدم هیونا(لبخند)

ا.ت : نامزدت؟(بغض)

جونگکوک: اره مگه چیه؟(سرد)

ا.ت : نه نه هیچی نیست(لبخند از روی درد)

ویو راوی

کوک با هیونا رفتن بشینن ا‌.ت هم اشک تو چشاش،جم شد ولی با دستاش پاک کرد یه لبخند زد رفت پیش،رفیقاش قضیه بهشون گفت بغض بدی کرد بود بعد ۱ مین معلم اومد ا.ت رفت سر جاش نشست
همش به هیونا کوک نگاه می‌کرد که کوک دستشو گرفته بود
ا.ت سعی کرد جلو اشکاشو بگیره خیلی سخته که کسی دوستش داری داری جلو چشات قلبتو بشکنه واقعا درد بدی داره ا.ت دیگه نتونست تحمل کنه دستشو برد بالا

ا.ت : استاد میتونم برم بیرون حالم خوب نیست

م.ا.ت : بله میتونی بری ولی زود برگرد

ا.ت : ممنون استاد


ا.ت خواست بره که یهو
دیدگاه ها (۴)

#انتقام_از_عشق Part: ³که یهو جونگکوک گفت جونگ کوک: استاد منم...

#انتقام_از_عشق Part: ³که یهو جونگکوک گفت جونگ کوک: استاد منم...

#one_sided_loveپارت : ۲ویو ا.ت که یهو یکی وارد کلاس شد همه ش...

#عشق_رویایی Part: 3ویو کوک : که چهرش آشنا به نظر میومد رفتم ...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

پارت 13 دیدم.... چند تا دختر روبه روم وایستادن یه دونه از او...

شوهر دو روزه. پارت۷۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط