د ب

دﺧﺘﺮﺑﺎ ﺣﺠﺎب ...
آرام از ﮐﻨﺎرت ﻣﯽ ﮔﺬرد ، ﺑﯽ ﺻﺪا ...
ﺑﺪون ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ...
ﺳﯿﺎﻫﯽ رﻧﮓ اوﺳﺖ و ﺑﻮ ﻧﺪاﺷ
اوﺳﺖﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﮑﻮت ، ﺑﺎ ﺗﻮ ﺣﺮف ﻣﯿﺰﻧﺪ و ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ آﻣﻮزد ..... اﮔﺮ اﻫﻠﺶ ﺑﺎﺷﯽ .
در اوج ﮐﺮاﻣﺖ ﻫﺴﺖ و ﺗﻨﺪﯾﺲ ﻣﺘﺎﻧﺖ ..
ﻧﺰدﯾﮏ ، اﻣﺎ دور از دﺳﺘﺮس ...
ﺑﯽ ﻋﺸﻮه وﻟﯽ دﻟﺮﺑﺎ ...
اوﺳﺖ ﻣﻌﻠﻢ وﻗﺎر در ﻗﻠﻪ ی ﺑﯽ ﻧﯿﺎز ﻫﺮﺧﺎرو ﺧﺴﯽ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻧﻤﯽ ﺷﻮد و زﯾﺒﺎﯾﯿﺶ را ﻫﺮ دﻟﯽ ﻟﻤﺲ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ...
او ﭘﯿﺶ از اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪن اﻧﺘﺨﺎب ﻣﯿﮑﻨﺪ و ﭘﯿﺶ از ﻣﻌﺸﻮق ﺷﺪن ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮد ...
ﺑﺎ زﯾﺮﮐﯽ ﮔﻮی ﻋﻘﻞ را از ﮐﻨﺎر دﯾﻮ ﻫﻮس ﻣﯽ رﺑﺎﯾﺪ... او ﻫﻤﺎن دﺧﺘﺮ ﻋﻔﯿﻒ و در ﭘﺲ ﭘﺮده ی ”ﺣﺠﺎب” اﺳﺖ ...
دیدگاه ها (۸)

ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮاﻧﯽ روﺳﺮی ﻧﺼﻔﻪ ﻧﯿﻤﻪ ات را ﻫﯽ ﺑﺮداری و دوﺑﺎره ﺑﺰاری ﻣﯿ...

فرشته های آسمانی

گذشت جمعه ای ولی دعای ما نگرفت . . دعای ما نه ، بگو ادعای ما...

خرم شهر در حال سقوط بود و مصطفی مثل مرغ پر کنده بال بال میزد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط