ارباب مرگبار منپارت

ارباب مرگبار من:پارت ۲
از زبان جونگکوک
داشتم با زیر دستم حرف میزدم که یهو احساس کردم کسی پشتمه سریع برگشتم و میسو رو دیدم که بهت زده بهم نگاه میکرد
+بلاخره اومدی بیب گرل
از زبان میسو
تعجب کردم همون پسره توی بار بود
-بله رئیس قهوتون رو آوردم و گذاشتم رو میزش
+ممنون در ظمن اسمم جونگکوکه و تو باید ارباب صدام کنی
-چشم
+قوانین رو میدونی دیگه نه؟
-ب....بله
+چندتا قانون جدید هم برای تو هست
-فقط برای من؟
-نزدیکم شد اونقد نزدیک که بین دیوار و اون زندانی شده بودم
+آره فقط برای تو بیبی
-خ..خب...قوانین..چ..چی هستن؟(با لکنت)
+۱:هیچوقت لباس کوتاه و باز نمیپوشی
+۲:اربابت فقط و فقط منم و رو حرفم حرف نمیاری
+۳:با هیچ پسر دیگه ای حرف نمی زنی و نزدیک نمیشی فهمیدی؟!
-چشم رئیس نه ببخشید ارباب
+آفرین بیبی من
از زبان میسو
-از کمرم سفت گرفت و لبامو مک میزد تپش قلبم بالا رفته بود نمیدونم چرا شاید عاشقش شده..نه بابا گی میخورم
از زبان جونگکوک
کمرشو یکم بیشتر فشار دادم که گفت
-آخ آرومتر دردم اومد
+باید به این درد عادت کنی چون مال منی و وقتی عصبی بشم این درد اون موقع هیچی نیست برات
-نفس کم آورده بودم که بلاخره لباشو از رو لبام برداشت
-ارباب من دیگه میرم
-مچ دستمو محکم گرفت و لب زد:
+دیگه نبینم با لباس کوتاه بیای!(جدی)
-اوکی
- تو دلم گفتم برو بابا تو کی باشی
رفتم بیرون و دیدم جلوی یه اتاق شیشه ای همهمه شده رفتم جلوتر که یه آقایی رو دیدم اومد سمته(علامت ته×)
×سلام خانم خوشگل
-س..سل..سلام
×من مدیر اجرایی اینجا تهیونگ هستم خوشبختم
-منم میسو منشی آقای جونگکوک هستم خوشبختم
-صدای قدم های جونگکوک اومد
+تهیونگ بیا اتاقم
×خیلی خب باشه(با شیطنت)میدونم که رو منشیت حساسی
از زبون جونگکوک
عصبی شدم از اینکه تهیونگ جرئت کرد بهش بگه خوشگل ولی بروی خودم نیاوردم و رو به میسو
+۵ مین بعد جلسه داریم حواست باشه
-بله ارباب
پرش زمانی به ۵ مین بعد تو جلسه
از زبان میسو
از روی کرم داشتن کنار ته نشستم و جونگکوک دقیقه جلومون بود و با چشم های عصبی بهم نگاه میکرد اهمیت ندادم و برگه رو ،رو میز به ته نشون دادم و
-ته این قسمت رو چجوری پُرش کنم
×اینجا...(جونگکوک حرفشو قطع کرد)
+میسو بیا کنار من بشین
-بله چشم
از زبان میسو
-کنار رئیس نشستم ولی همچنان زیر زیرکی با ته حرف میزدم که متوجه شدم جونگکوک داره رون پام رو فشار میده که ساکت شدم🤣 (۳۰ مین بعد) بلاخره همه رفتن بیرون منم داشتم میرفتم بیرون که دوتا دست دور کمرم حلقه شد...
ادامه دارد...
خوشملام حمایت🎀
هر شب یه پارت میزارم ولی نظرات و لایک ها بیشتر باشه شبی ۲ پارت میزارم.😇
دیدگاه ها (۳)

ارباب مرگبار من: پارت ۳از زبون میسو فهمیدم جونگکوکه کنار گوش...

فیکاسم فیک:ارباب مرگبار منشخصیت ها جونگکوک_ ، میسو+تهیونگ× ،...

ارباب مرگبار من: پارت ۱میسو یا همون ات: ۱۹ سالمه قدم ۱۶۸ باب...

پارت 15 رفتم داخل عمارت و رفتم بالا نمیدونم چرا این دختر برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط