باشه خوشگلم رفتیم پیش جیمین که دیدم ات رو پای جیمین خوا

&باشه خوشگلم رفتیم پیش جیمین که دیدم ا.ت رو پای جیمین خوابه
_چرا اینجایین ( اروم )
&چرا گریه میکرد نگرانشم
_هیچی نیست ناراحت بودم ازش گریه کرد
&یاا بزنم جر واجرت کنم چرا اشکم دخترمعصوپم و دراوردی
_من خودمم ناراحتم حالا برین بشینینوبزارید بخوابه
&* اوکی
_ا.ت تکون خورد ولی بیدار نشد
هی اروم خوابه
&اوکی بریم عزیزم اینا به کارشون برسن 😈
_زهر مار
&* خنده )
_۳ساعت گذشت و رسیدیم المان ا.ت خواب بود هنوز ا.ت عزیزم زندگیم
+هوم رسیدیم
_اره عزیزم از رو پام‌بلند شد و منم بلند شدم خببب حالا کجا بریم
&میگم‌میشه اول بریم خونه ی بابام‌تا وسایلمو جمع کنم
+_* اره
& ممنون رفتیم عمارت بابام در رو باز کردم بابام
=بههه چه عجب پسر گلم موافقت میکنی
&من کی همچین حرفی رو زدم‌اومدم وسایلمو جمع کنم راستی یورا دوست دخترمه و میخوام باهاش ازدواج کنم اینم جیمین و ا.ت دوست های صمیمی من
=خفه شوو تو بابد ازدواج کنی با دختر همکارم الانم میان عه اومدن مخالفت کنی میکشمت
_باباش رفت درو باز کرد منم رفتم پیشش نگران نباش مخالف باش من خودم مافیام فقط اگه کشتمش ..
&بکش راحت میشم از دستش
_اوک
علامت بویونگ @
علامت اقای مین ( شوگا نه ) /
@اووو پس تو شوهر منی رفتم بغلش کردم که پسم زد
چرا اینجوری میکنی
&خفه شو من خودم دوست دختر دارم یورا نشونش دادم
@اینن دخترک هرزه رفتم بهش سیلی زدم‌نزدیک شوهرم‌ببینمت‌ کشتمت
+عصبی شدم رفتم منم بهش سیلی زدم چطور جرئت میکنی بهش سیلی بزنی حق تحدید کردن ندا.... بهم سیلی زد
@خفه شو هرزه
&خفه شووووو هیچی بهت نمیگم به عشقم و به دوستم لقب خودتو میزاری
@این دوتا ههه یدونه دوبارا بهشون سیلی زدم
_تفنگم و دراوردم یکبار دیگه به زن من و دوتش دست بلند کنی کشتمت
@هه فکر کردی باورم میکنم این تفنگ واقعیه ..... این اسباب بازیه
_یه گلوله زدم به گلدون الان اسباب بازیه ؟
.چی ت.تو مافیایی ؟ ( ترسیده )‌
_هههه
/چطور جرئت میکنی دختمو بترسونی
_یه گلوله زدم به اون یارو خفه بابا به بابای سونگ هو هم شلیک کردم فقط دختره مونده بود
@فرار داشتم میکردم که از موهام اون یورا گرفت
* سونگ‌هو برو وسایلتو جمع کن
+بزار منم بیام‌کمکت
دیدگاه ها (۰)

&باشه رفتیم بالا داشتم وسایل ها رو جمع میکردم که صورت ا.ت و ...

&باشه رفتیم بالا داشتم وسایل ها رو جمع میکردم که صورت ا.ت و ...

+یااا چرا اینجوری فکر میکنی من و سونگ هو فقط دوستای صمیمی هس...

_رفتم وسایلمو جمع کردم و دوباره رفتم تو اتاق ا.ت غذاشو خورده...

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط