روزی عشق صبر و گذشت گرد هم آمده بودند هر کدام شروع کردن

روزی عشق، صبر و گذشت گرد هم آمده بودند. هر کدام شروع کردند از محسنات خود سخن گفتن و هر یکی سعی می‌کرد خود را مهم‌تر از دیگری جلوه دهد. نزاع بین آنها در گرفت.

عشق می‌گفت: «بدون من صبر و گذشت معنایی ندارد. من هستم که به تمام هستی هویت می‌بخشم.»

صبر پاسخ داد: «اگر نیروی من نبود، هیچ انسانی توان تحمل این همه مصائب و مشکلات مختلف را در زندگی نداشت.»

گذشت به سخن آمد: «ولی این من هستم که باعث شده‌ام انسان‌ها با تمام اختلاف‌هایشان با یکدیگر کنار بیایند و گر نه هر کس از دیگری فرار می‌کرد.»

چون راه به جایی نبردند، قضاوت را به محضر پروردگار حکیم بردند. خداوند فرمود: «حال که این گونه بین شما اختلاف افتاده است، من با هر سه شما یک نیروی عظیم و واحدی خواهم ساخت و بر هر قلبی که محبت من در آن جای داشته باشد فرو می‌فرستم تا توسط شما سه موهبت، به اوج قله انسانیت و بندگی نائل گردد.»
دیدگاه ها (۴)

ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﻋﯿﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ !ﺩﯾﺪ ﻛﺎﺳﻪﺍﯼ...

اولین جمله ای که ما در اول دبستان می آموزیم چیست:؟بابا نان د...

تو لب گشودی و من محو یک سلام شدمو بی مقدمه درگیر این درام شد...

جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟ یارو گفت مد...

بیانیه حجت‌الاسلام رفیعی در مورد سلیمانی اردستانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط