آرام باش عزیز من آرام باش

آرام باش عزیز من ، آرام باش
حکایت دریاست زندگی

گاهی درخشش آفتاب ، برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می‌رویم ، چشم‌های مان را می‌بندیم ، همه جا تاریکی است

آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم

زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود ...

#شمس_لنگرودی
دیدگاه ها (۲)

زندگیوزن نگاهیست که در خاطره ها می ماند.... #سهراب_سپهری

گاهی میان خلوت جمعیا در انزوای خویشموسیقی نگاه تو راگوش می‌ک...

نخ به پای بادبادک های کم طاقت مبندزندگی را هر چه آسان تر بگی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط