چندشاتی جونگکوک
چندشاتی جونگکوک
part 1
با سرعت وارد حیاط مدرسه شد..
وارد سالن شد..
دانش آموز هایی که با تعجب بهش نگاه میکردن..
چون تاحالا داخل مدرسه ندیده بودنش...
ات وارد کلاس شد..
همه تعجب کردن..
ات به سمت صندلی تکی رفت و کیفش رو گذاشت و نشست..
یه دختر با موی نارنجی.. که خیلی زیبا بودم به سمتش اومد
^سلام..چطوری.. تو باید دانش آموز انتقالی باشی؟
ات لبخند زد
-سلام.. آره ... اسمم ات هست
^منم آلیا هستم..
-خوشبختم
^همچنین
ات لبخند زد و دست آلیارو گرفت
^ میخوای باام دوست باشیم؟
- البته.. چرا که نه؟
ات لبخند زد
در باز شد و یه پسر با چندتا پسر دیگه وارد کلاس شد
کلاس در سکوت فرو رفت
آلیا به سمت گوش ات رفت و زمزمه کرد
^اینا گروه بد بوی های مدرسه هستن.. رئیس این گروه اونپسری هست که جلو تر وایساده، اسمش جونگکوکه.. بقیه دوستاش هم جیمین و تهیونگ هستن..
- اه.. خب؟
^اینا همیشه برای بقیه قلدری میکنن.. البته بیشتر برای انتقالی ها.. و تو اولین انتقالی هستی.. حواست رو جمع کن
آلیا لبخند زد
-آها.. مرسی که گفتی
لبخند زد
part 1
با سرعت وارد حیاط مدرسه شد..
وارد سالن شد..
دانش آموز هایی که با تعجب بهش نگاه میکردن..
چون تاحالا داخل مدرسه ندیده بودنش...
ات وارد کلاس شد..
همه تعجب کردن..
ات به سمت صندلی تکی رفت و کیفش رو گذاشت و نشست..
یه دختر با موی نارنجی.. که خیلی زیبا بودم به سمتش اومد
^سلام..چطوری.. تو باید دانش آموز انتقالی باشی؟
ات لبخند زد
-سلام.. آره ... اسمم ات هست
^منم آلیا هستم..
-خوشبختم
^همچنین
ات لبخند زد و دست آلیارو گرفت
^ میخوای باام دوست باشیم؟
- البته.. چرا که نه؟
ات لبخند زد
در باز شد و یه پسر با چندتا پسر دیگه وارد کلاس شد
کلاس در سکوت فرو رفت
آلیا به سمت گوش ات رفت و زمزمه کرد
^اینا گروه بد بوی های مدرسه هستن.. رئیس این گروه اونپسری هست که جلو تر وایساده، اسمش جونگکوکه.. بقیه دوستاش هم جیمین و تهیونگ هستن..
- اه.. خب؟
^اینا همیشه برای بقیه قلدری میکنن.. البته بیشتر برای انتقالی ها.. و تو اولین انتقالی هستی.. حواست رو جمع کن
آلیا لبخند زد
-آها.. مرسی که گفتی
لبخند زد
- ۲۳.۹k
- ۲۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط