تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را

622
تو را آن گونه می‌خواهم که #باغی #باغبانش را
شبیه مادر پیری که می‌بوسد جوانش را


تورادریک شب بارانی غمگین سرودم که
نمی‌دانم زمانش را، نمی‌یابم مکانش را


من آن سربازدلتنگم،که باتردیددرمیدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را


پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش می‌بیند امشب دشمنانش را


تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را


پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی‌ ترسد
بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را


تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد
تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را


من آن مستم که در می‌خانه‌ای از دست خواهد رفت
اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را..

#علی_سلیمانی




#بردی_دل_و_در_کمین_جانی...
#انوری



#که_بسوخت_بند_بندم_ز_حرارت_جدایی...
#عراقی



#مذهبی_ها_عاشقترند ...
#چادری_ها_عاشقترند ...
دیدگاه ها (۲)

از خود صبح فقط منتظرم شب بشود تا پتو را بکشم روی سرم، گریه ک...

خوش به حالت گریه هایتدخترانه است و همه زیر پتو..هق هق مردانه...

۶۲۱هر که ز #حور پرسدت، رخ بنما که همچنین هر که ز #ماه گویدت،...

۶20ای ساقیا مستانه رو,آن یار را آواز ده ...گر او نمی‌آید...ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط