تو می خندی و تصویر از لبت را قاب می گیرم

تو می خندی و تصویر از لبت را قاب می گیرم
از آن کنج لبانت بوسه ای در خواب می گیرم
کنارم باش، بی خوابم، شب من بی سحر مانده
که امشب روشنی از چهره ی مهتاب می گیرم

ببین لبخند تلخم را، کمی با درد همراه است
نباشی با خیالت من گل از مرداب می گیرم
تو با من خاطراتی داشتی بی من کجا رفتی؟
ببینم گر تو را با گریه شعری ناب می گیرم

چه رویای قشنگی بود من در خواب می دیدم
بیا خوابم که من آرام دل بی تاب می گیرم
فراموشم نکن آغوش گرمت را نگیر از من
که از انگور چشمانت، شراب ناب میگیرم

تو را من دوست دارم نازنینم دوستت دارم
تو میخندی و تصویر از لبت را قاب می گیرم
دیدگاه ها (۲)

از شدت دلتنگی تو عاشق و پیرمدلگیرم و با قلب و دلم پای تو گیر...

هی #شنبه و هی #شنبه بگو عشق کجایی ؟هی لحظه شماری که بیایی و ...

:ای تو برقلـب من از هرکه سـزاوارتریناین منـم در ره جانان تو ...

برگرد وُ برایم غزلی ناب بیاورمن تشنه‌لبم، تشنه‌دلم، آب بیاور...

خبر داری چرا وقتی دل بی‌تاب میگیردسراغ از خاطراتی دور اما نا...

رمان سوکوکو _ پارت 17

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط