آرزوها همه تاریک و تباه

آرزوها همه تاریک و تباه،
سخنم تلخ‌...
چراغم خاموش؟!
مرگ بر زاریِ من می‌خندید،
«زندگی بار گران بود»
به دوش...

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۴)

روزی هزار آرزو را مچاله می کنم و دور می اندازمو باز آرزو می ...

دیوانه ‌ام یا شاید هم عاشق که از فاصله‌ ها رنج میبرمزخم می ‌...

همنوای پاییز شده ام همرنگ برگهای خزان زدهبرگها موسیقی دلتنگی...

جانِ روز و جانِ شب،«ای جانِ تــو»انتظارم‌...انتظارم ، روز و ...

این که آدم یک جهان تنهاست بعضی وقت‌هاقصه‌ای غمگین ولی زیباست...

سلام و احترام🌸مراقب حرف های که می زنیم باشیم.کلمات گاهی می ت...

هر موقع میدیدمش خنده روی لبش بود یه روز بهش گفتم خوشبحالت......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط