یه شب که خیل دلتنگش بودم

✘یہه شـــــب که خیلے دلـتنـگش بودم
✘داشتم خاطراتمونو مرور میڪردم..✘ ✘باخودم گفتم الاڹ باڪیہ؟؟✘
✘ڪجاس؟ چے پوشیده؟.
به عڪساش خیره شدم... دیدم پیام دارم...✉ ↻نگاه ڪردم خواستم نخونده پاڪ کنم چوڹ حوصله ے هیچڪی ونداشتم...✘

اما تاچشمم به فرستنده خورد درجاخشڪم زد..➣ چندبار اسمشو خوندم....
تمام خاطراتش اومد جلوچشمم....
حتۍ اخریڹ حرفش که بهم گفت هرۍ...✔ خواستم پاڪ ڪنم اما چشمم به متنش افتاد.➣ نوشته بود«دوست دارم دیوونه»..!!

لحنش مثل هموڹ موقعا بود....
بااین حرفش تمام گذشتہ رو فراموش ڪردم✔
✍ نوشتم «منم دوست دارم عشقمღ
بالبخند اومدم دڪمه ی ارساݪ وبزنم. . ↻ نوشت☜«ببخشید اشتباه شده...ههــHــهه
دیدگاه ها (۱)

ﺗﻨﻬﺎﯾـــــے ﻋـــــﺎﺭ ﻧﯿﺴـــٺ!ﺍﺗﻤـــــﺎﻡِ ﺣﺠـــٺ ﺍﺳــــٺ ﺑــﺎ...

این 7تا سلامتی...♂ ⇣⇣⇣دیــــــــــوونـــــــم می...

✍ﺍِﻣﺸـب ﻓـــﺎﺯ ﺳﻨـــــگینے ﮔـــﺮﻓﺘﻢ⌛ﻣﻴـــــﺮﻡ ﺏ ﺳﻼﻣﺘـے ﻋﺸـقۍ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط