پارت
꧁پارت ۳۷꧂
(بخش دوم)
هوتوکه در حالی که دستاشو پشتش قایم کرده نزدیک کاگتوکی، ایری و یومه میشه
هوتوکه: "یه چیز خوشگل برای هر سه تاتون دارم "
ایری مشتاق میشه
فتوکل اول روبروی کاگتوکی میایسته و گل رز قرمزی رو از پشتش بیرون میاره و بهش میده
کاگتوکی: "عه... ممنونم...ولی برای چی؟ "
هوتوکه: "گل دادن برام مثل مهر کردن این صمیمته"
کاگتوکی: "عاها... جالب نبو_"
هوتوکه به سمت آیری برمیگرده و دوباره یک گل رز قرمز به آیری میده
ایری حسابی ذوق میکنه انگار این براش خیلی معنا داره و سریع گل رو ازش میگیره
ایری:"ممنونممم هوتوکههه"
نگویم از حال کاگتوکی در این صحنه تاسف چشمانش را میبلعید
به سمت یومه برمیگرده...
یومه در ذهنش: "به منم میخواد گل قرمز بده حتما...ولی... چرا...حس میکنم... یه چیز دیگس... "
این بار هم هوتوکه بقیه رو قافلگیر میکنه... چون...
(ادامه دارد)
(بخش دوم)
هوتوکه در حالی که دستاشو پشتش قایم کرده نزدیک کاگتوکی، ایری و یومه میشه
هوتوکه: "یه چیز خوشگل برای هر سه تاتون دارم "
ایری مشتاق میشه
فتوکل اول روبروی کاگتوکی میایسته و گل رز قرمزی رو از پشتش بیرون میاره و بهش میده
کاگتوکی: "عه... ممنونم...ولی برای چی؟ "
هوتوکه: "گل دادن برام مثل مهر کردن این صمیمته"
کاگتوکی: "عاها... جالب نبو_"
هوتوکه به سمت آیری برمیگرده و دوباره یک گل رز قرمز به آیری میده
ایری حسابی ذوق میکنه انگار این براش خیلی معنا داره و سریع گل رو ازش میگیره
ایری:"ممنونممم هوتوکههه"
نگویم از حال کاگتوکی در این صحنه تاسف چشمانش را میبلعید
به سمت یومه برمیگرده...
یومه در ذهنش: "به منم میخواد گل قرمز بده حتما...ولی... چرا...حس میکنم... یه چیز دیگس... "
این بار هم هوتوکه بقیه رو قافلگیر میکنه... چون...
(ادامه دارد)
- ۳.۵k
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط