با تو در جنگل و یک کلبه ی پنهان

با تو در جنگل و یک کلبه یِ پنهان ...
چه شود
نورِ مهتاب و غزل های فراوان ...
چه شود

رو به رو شعله یِ شومینه یِ تب دار به پا
پشتِ سر پنجره ای رو به گلستان ...
چه شود

قهوه یِ تلخ و کمی قندِ لبانت ، به به
من و هی بوسه یِ از گونه یِ خندان ...
چه شود

چه کسی گفته که بیداری یِ شب بیهوده ست
من بخواهم ببرم زیره به کرمان ...
چه شود

مستِ انگور شدن ، کارِ هوس بازان ست
من و انگورِ گلویی شده عریان ...
چه شود

آن قَدَر مست که انگار زمین میرقصد
دستِ من دورِ کمر ، حالِ پریشان ...
چه شود

چشم در چشمُ ، نفس حبسُ ، لبانی در هم
رقص و آوازِ دو تا قُمری یِ شیطان ...
چه شود

کلبه ای غرقِ سکوتَست و فقط ما هستیم
لمسِ آغوش تو بی ترسِ نگهبان ...
چه شود

وای اگر صبح بفهمد که تو همراهِ منی
میرسد زودتر از جنّ ِ سلیمان ...
چه شود

در خیالاتِ خودم ، خوابِ خوشی میبینم
خوابِ خوبم نرسد باز به پایان ...
چه شودِ
#F

@,,,,D
دیدگاه ها (۱۳)

هرشب به در میکده ها چله نشستمصد قافله هم آمد و من چشم نبستمت...

میان این قفس از جور صیادکنون بر میکشم فریاد فریادچه بیهودم س...

بدنت بکرترین سوژه ے نقاشــے هاو لبت منبع الهام غزل پاشے هابا...

من که هیچ!وقتی به تو فکر می کنم،طبیعت هم به هم می ریزد!در خر...

#تکپارتی#درخواستیوقتی بعد از چند روز بر میگرده خونه ومیبینه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط