از در بالا رفتم

از در بالا رفتم
پله ها را باز کردم
لباس خوابم را خواندم و
دکمه های دعایم را بستم
ملافه را خاموش کردم و
چراغ خواب را روی سرم کشیدم
آخ...از دیشب که مرا بوسید، همه چیز
را قاطی کرده ام...!

#رومن_لنسکی
دیدگاه ها (۱)

هست طومار ِدل من ، به درازایِ ابد...برنوشته زسرش تا سوی ِ پا...

مدتهاست حالی از من نمیپرسیتا مبادا بگویم : خوب نیستم و رفاقت...

برای کوچه های پیچ در پیچ گیسوانت باید شاملو را خبر کنم!خیام ...

داشتم در خیابان راه میرفتمکه یک ماشین با صدای خیلی بلندِ ‌مو...

part:1 mirror of moira

#Gentlemans_husband#Season_two#part_197با حس خیلی خوبی از خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط