Part

Part:۳
بی رحم

ات: باشه باش خداحافظ

آیلین: خداحافظ
(پایان مکالمه)

ویو ات
بعد از کمی درس خوندن کم کم میخواستم برم به کوک بگم اما می ترسیدم اما هر جوری شد رفتم

ات: کوکککککک

کوک: چته

ات: چیزه میشه امشب با دوستام برم بار

کوک: بری کجا(عصبانی)

ات: ب.... ب..... بار(ترس)

کوک: ابدا بزارم بری

ات: کوک توروخدا اجازه بده

کوک: کیا میان

ات: آیلین، لیا، آتنا، جانگ، سوهو

کوک: پس پسر هم هست ابدا(عصبانی آخرش با داد)

ات: توروخدا کوک

کوک: اوفففففف باشه اما ساعت قبل ساعت ۱۲ خونه باش
ات: باش مرسی(ذوق)

ویو ات
رفتم تو اتاقم زنگ زدم به آیلین گفتم کوک اجازه داد و قراره ساعت ۸ بریم و من کم کم آماده شدم

ویو آیلین
ات زنگ زد و گفت کوک اجازه داد و منم زنگ زدم به شوگا

(مکالمه)

آیلین: شوگا کوک اجازه داد ات بیاد

شوگا: خیلی خوبه پس شب میبینمت

آیلین: باشه اما امشب با خودت نه برش بزار بابا ایناش برگرده بعدش

شوگا: باشه، کی بر می گردن

آیلین: فردا صبح

شوگا: پس فردا شب هم بریم پارک

آیلین: خیلی خوبه پس بای بای

شوگا: بای بای

(پایان مکالمه)

(خب گشادیم میاد رسیدن بار🗿)


ویو ات
وارد بار شدیم همو پیدا کردیم رفتیم نشستیم کلی حرف زدیم کلی خندیدیم آتنا و جانگ خیلی مست بودن اما بقیه ما مست نبودیم

ی حس عجیبی داشتم چشای ی نفرم فقط روم بود خیلی معذب بودم نگاه به ساعتم کردم
ساعت ۱۲:۱۵ دقیقه بود سریع از بچه ها خداحافظی کردم راهی خونه شدم

وارد خونه شدم با چهره عصبانی کوک مواجه شدم

کوک: میدونی ساعت چنده(عربده)

ات: کوک ببخشید به خدا حواسم نبود(بغض)

کوک: مگه من نگفتم قبل دوازده خونه باش(داد)

ات: ببخش به خدا هق حواسم هق نبود(گریه)

کوک: تو باید تنبیه بشی

ات: کوک توروخدا نه داداشی توروخدا(گریه شدید)

ویو کوک
بدون گوش دادن به جیغ های ات انداختم داخل زیر زمین تا جایی که تونستم زدم دیگه خودم کم کم خسته شده بودم ولش کردن رفتم بالا

ویو ات
کوک تا جایی که تونست منو زد از درد هم نمی تونستم حتی جیغ بزنم کل بدنم زخم بود کوک رفت بالا منم شروع کردم به گریه کردن
تو این خونه فقط تهیونگ منو نمیزنه فقط اون با من مهربونه (تهیونگ رو داداشی صدا میزنه🙄)

فردا صبح (گشادیم میاد حیحیی)

پ. ات: کوک ات کجاست

کوک: خانوم دیشب رفتن بار ساعت ۱۲:۳۰ برگشته منم تا جایی که تونستم زدمش

هوپی: کار خوبی کرد به جای منم باید می زدیش

تهیونگ: خاک تو سرتون مگه من نگفتم نزنش(عربده)

کوک: چته تو اگه انقد دوسش داری بیا برو پیشش تو زیر زمینه

ویو تهیونگ
بدو بدو رفتم پایین با بدن خونی ات مواجه شدم که روی زمین سرد بود
بغلش کردم بردمش اتاق خودم کل بدنش رو تمیز کردم و کم کم بهوش اومد

تهیونگ برادر ناتنی ات هست

ادامه دارد.........
دیدگاه ها (۰)

❌❌خیلی خیلی خیلی مهمم❌❌آرمی ، هیترا ۱۰۰۰۰ امضا برای بیرون ان...

هر یه ساعت به جونگکوک رای بدید https://shiningawards.com/bes...

Part: 2بی رحمویو اتباحرکت این پسر تعجب کردم اما بعدش نشستم ک...

part: 1(ویو ات) ساعت ۶ صبح بود با عربده های جیهوپ بیدار شدمج...

پارت 2 مافیای عاشق من 💜

پارت ۱

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت آخردکتر: خوشبختانه خطر رفع شده....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط