ران و ریندو هردو زدن زیر خنده منم باهاشون داشتم میخندیم

ران و ریندو هردو زدن زیر خنده منم باهاشون داشتم میخندیم
*ساعت ۱۰ شب*( به علت بیش از حد گشادی ادمین جونتون😂)
*از دید میکا*
ساعت ۱۰ شب بود حوصلم داشت سر میرفت برا همین رفتم آماده شدم و رفتم ساحل نزدیک خونه مون نشسته بودم داشتم به ساحل نگاه میکردم ( ادمین:چجوری توصیف کنم آخه ) ستاره ها داشتن می درخشیدن به ستاره ها چشم دوخته بودم که صدای قدم های کسی رو شنیدم برگشتم و دیدم ران و ریندو بودن( ادمین: چه به موقع😂😃) داشتن میومدن سمتم منم لبخند زدم و برگشتم و به ساحل نگاه کردم
*از دید ریندو *
داشتن با ران قدم میزدم که دیدم یکی نشسته کنار ساحل شبیه میکا بود رفتم نزدیک تر دیدم میکا بود برگشت و نگاهم کرد و دوباره به ساحل نگاه کرد
رفتم دستامو دور کمرش حلقه کردم و دم گوشش گفتم: خرگوش کوچولو نمیترسی این وقت شب تنهایی بیرون باشی گرگ زیاده ها * پوزخند *
میکا: حوصلم سر رفت بود اومدم بیرون نه براچی بترسم وقتی میتونم از خودم دفاع کنم
ران: از خودم دفاع میکنم* ادای میکا رو در اورد*
میکا: ادا منو در نیاررر* عصبی*
ریندو: عصبی میشه خوشگل تر میشه* نیشخند *
ران: کوچولووووو * پوزخند*
میکا: من کوچولو نیستمممم *عصبی تر*
ریندو: بچه کوچولو
میکا:نیستمممممم
ران: هستیییی
میکا: نیستممممم راستی ساعت چنده
ران :۱۲ شبه
میکا:من برم خواهرم نگران میشه * بوس کردن ران و ریندو و رفتن*
*فردا تو مدرسه*(به علت گشادی ادمین)




_________________________
هاهاهاها
پارت دادمممم
خوشحال باشین چون تا دوهفته دیگه پارت نداریم بخاطر شروع امتحاناتم خوش باشین دیگه*_*
دیدگاه ها (۴)

امتحانات دی ماه

کیا فیک توکیو ریونجرز مینویسن....

برادرای هایتانی پارت ۱۵

برادرای هایتانی پارت ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط