I exist too
I exist too !
#suengmin #stray_kids #takparty
با صورتی درهم و اخمو ، نگاهت را از تلوزیون برداشتی و سرت رو برگرداندی ، به سونگمین نگاه کردی .
سخت درحال تایپ کردن بود ، داشت تو چت گروهی پسرا، چیزی مینوشت پوزخند ملیحی هم در صورتش شکل گرفته بود
بنظر میامد داشت باز به چان گیر میداد یا به هیونجین
اخمت غلیظ تر شد ، از روی کاناپه بلند شدی و روبه روش ایستادی ، متوجه اینکه روبه روش ایستادهای نشد که این بیشتر از قبل اعصبانیتت رو بیشتر کرد .
با لحنی ناراضی و صدایی بلند گفتی
÷ یاا کیم سونگمین
بلخره تونست سرش رو بالا بگیره و متوجه حضور تو ، در خانه رو حس بکنه
با دیدنت تعجب کرد
× اوه ا.ت کِی رسیدی ؟
با شنیدن حرفش ، سخت بود خشمت رو کنترل کنی مثل یک گرگ روش پریدی هردو دستتو روی یقه اش گذاشتی و با داد د اعصبانیت ، گفتی
÷ من از صبح تو خونممممم
با دیدن ریاکشنت و وضعت تازه فهمیده بود چه گندی به بار آورده!
زود گوشی رو کنار گذاشت و هردو دستشو روی شونه هات گذاشت
× اروم باش عشقم .. داشتم شوخی میکردم
اعصبانی فقط داشتی بهش نگاه میکردی ، بدون توجه به حرفش از بغلش اومدی پایین و با لحن پر از طعنه و عصبی گفتی.
÷ تو این خونه من هم وجود دارم آقای کیم !
ازش فاصله گرفتی و به سمت اتاق خوابتون قدم برداشتی
سونگمین یه نگاهی به گوشی انداخت و یه نگاهی به تو که داشتی یکی یکی از پله ها بالا میرفتی
کلافه از روی کاناپه بلند شد و با اخم و لحن کشیده ای گفت
× همش تقصیر توعه پیرمرد پاگنده ...
به سمت پله ها رفت و یکی یکی ازشون بالا رفت
داشتی از در اتاق خواب با قیافه ای اخمو رد میشدی که دستت توسط سونگمین گرفته شد .
محکم از مچ دستت گرفت و به سمت خودش کشیدت ، دوتاتونم بین چهارچوب در ایستاده بودهاین ، هیچ صدایی وجود نداشت سونگمین خیلی عمیق فقط توی چشم هات نگاه میکرد
این نگاه آشنا بود ، یک نگاه خاص که در زمان خاص باهم مچ میشدند!!
دست دیگه اش رو ، پشت کمرت گذاشت و به خودش نزدیکت کرد .
× من همیشه حواسم بهت هست کیم ا.ت
هیچ جوابی نداشتی تا بهش بگی ، ترجیح داده بود ساکت باشی
بیشتر از قبل نزدیکت کرد و اینبار کمی جدی تر از قبل گفت
× حالا هم میخوام توجهم رو بهت نشون بدم ، به شکل منحصر به فردی !
#suengmin #stray_kids #takparty
با صورتی درهم و اخمو ، نگاهت را از تلوزیون برداشتی و سرت رو برگرداندی ، به سونگمین نگاه کردی .
سخت درحال تایپ کردن بود ، داشت تو چت گروهی پسرا، چیزی مینوشت پوزخند ملیحی هم در صورتش شکل گرفته بود
بنظر میامد داشت باز به چان گیر میداد یا به هیونجین
اخمت غلیظ تر شد ، از روی کاناپه بلند شدی و روبه روش ایستادی ، متوجه اینکه روبه روش ایستادهای نشد که این بیشتر از قبل اعصبانیتت رو بیشتر کرد .
با لحنی ناراضی و صدایی بلند گفتی
÷ یاا کیم سونگمین
بلخره تونست سرش رو بالا بگیره و متوجه حضور تو ، در خانه رو حس بکنه
با دیدنت تعجب کرد
× اوه ا.ت کِی رسیدی ؟
با شنیدن حرفش ، سخت بود خشمت رو کنترل کنی مثل یک گرگ روش پریدی هردو دستتو روی یقه اش گذاشتی و با داد د اعصبانیت ، گفتی
÷ من از صبح تو خونممممم
با دیدن ریاکشنت و وضعت تازه فهمیده بود چه گندی به بار آورده!
زود گوشی رو کنار گذاشت و هردو دستشو روی شونه هات گذاشت
× اروم باش عشقم .. داشتم شوخی میکردم
اعصبانی فقط داشتی بهش نگاه میکردی ، بدون توجه به حرفش از بغلش اومدی پایین و با لحن پر از طعنه و عصبی گفتی.
÷ تو این خونه من هم وجود دارم آقای کیم !
ازش فاصله گرفتی و به سمت اتاق خوابتون قدم برداشتی
سونگمین یه نگاهی به گوشی انداخت و یه نگاهی به تو که داشتی یکی یکی از پله ها بالا میرفتی
کلافه از روی کاناپه بلند شد و با اخم و لحن کشیده ای گفت
× همش تقصیر توعه پیرمرد پاگنده ...
به سمت پله ها رفت و یکی یکی ازشون بالا رفت
داشتی از در اتاق خواب با قیافه ای اخمو رد میشدی که دستت توسط سونگمین گرفته شد .
محکم از مچ دستت گرفت و به سمت خودش کشیدت ، دوتاتونم بین چهارچوب در ایستاده بودهاین ، هیچ صدایی وجود نداشت سونگمین خیلی عمیق فقط توی چشم هات نگاه میکرد
این نگاه آشنا بود ، یک نگاه خاص که در زمان خاص باهم مچ میشدند!!
دست دیگه اش رو ، پشت کمرت گذاشت و به خودش نزدیکت کرد .
× من همیشه حواسم بهت هست کیم ا.ت
هیچ جوابی نداشتی تا بهش بگی ، ترجیح داده بود ساکت باشی
بیشتر از قبل نزدیکت کرد و اینبار کمی جدی تر از قبل گفت
× حالا هم میخوام توجهم رو بهت نشون بدم ، به شکل منحصر به فردی !
- ۱۲.۶k
- ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط