گفتیچرابهدنبالشنرفتمودوبارهبهاوبرنگشتم

گفتی‌چرا‌به‌دنبالش‌نرفتم؟و‌دوباره‌به‌او‌برنگشتم؟
تو بودی که وقتی من اشک میریختم آغوشی از جنس گرما برایم بودی؟
تو بودی که من وقتی از دور به او نگاه میکردم و قلبم هزار تکه میشد که او با دیگری خوش است ...
مشکل این نبود... مشکل این بود همه و همه کس ازم دل کنده بودند و من حتی کسی که در آغوش خود پناهم بدهد را نداشتم ...
تو انجا بودی وقتی شبا هایی که چشم می‌بستم و بالین ام از شدت گریه خیس میشد...
وقتی از دور به او نگاه میکردم تو نبودی که پشت سرم میگفت من اورا دوست دارم؟
آری آری من اورا دوست داشتم ولی نه بخاطر ظاهرش.. من بخاطر محبتی که قبل از این اتفاق هایی که افتاده بود با من داشت اورا میپرستیدم.‌
تو هیچوقت کنار من نبودی ... تو پیش من نبودی ...
و اگر خواستی بگی کنارم هستی .. یادت باشد که تو دفترچه خاطراتم نیستی!
گویی راست میگفتن که تو فقط اسمم را میدانی نه داستان زندگی ام را!
[نوشته‌بـتــــی]
دیدگاه ها (۳)

آسمان با من همدردی می کند ، هم اکنون دگر ندارمت آغوش گرم تو ...

من توهینی به هیچ مردی نمیخوام بکنم البته گفتم مرد نه پسر! چن...

دلبستگی یا وابستگی؟ وابستگی عشق نیست اینه که مثلا شما برای ا...

عشق قشنگمزندگی منتو شدی برام اون کسی که نگاه کردن توی چشاشو...

دو پارتی از چانگبین: (وقتی میری فنساین....)این چند روزه چانگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط