پارت یازدهم
پارت یازدهم🍷🖤✨️✨️
یهو همچی تار میشه °
یهو چشمامونو باز میکنن و میبینن وارد یه محدوده عجیب شدن
یه محدوده که زمین و سطحش مشکی بود و سطح های قرمز رنگ که روی هوا معلق بودن و فضای عجیبی به عمل آورده بودن°
دازای آروم سر میچرخونه و اطرافو برانداز میکنه °
چویا : دازای
حالا تکلیف چیه ؟
بریم یارو پیدا کنیم ناکارش کنیم دیگه
دازای: باشه میریم
ولی اول باید مطمعن شم که تله نزاشتن برامون
یهو صدای یه مرد جوان از پشتشون شنیده میشه°
مرد : اهایی شما بچه ها
سریع برمیگردن و پشته سرشونو نگاه میکنن°
یه مرد با شنل مشکی در حالی که لبخنده پلیدانه ای زده بود و چهرش کامل دیده نمیشد میبینن که روی یه صندلی تجملی سیاه قرمز که روی هوا معلقه نشسته°
دازای : تو کی هستی ؟
البته با چیزی که من از تو میبینم ظاهرا خودتی یوسامورو کایجی
چویا : هعی دازای
این همون یاروعه
مرد از رو صندلی بلند میشه°
شنل مشکیشو در میاره °
یه مرد با کتو شلوار سفید و موهای مشکی با لبخندی شیطانی و عصای سفیدش که حاله های جادویی آی دوره سر عصاش میچرخید به سمتشون میره°
یهو همچی تار میشه °
یهو چشمامونو باز میکنن و میبینن وارد یه محدوده عجیب شدن
یه محدوده که زمین و سطحش مشکی بود و سطح های قرمز رنگ که روی هوا معلق بودن و فضای عجیبی به عمل آورده بودن°
دازای آروم سر میچرخونه و اطرافو برانداز میکنه °
چویا : دازای
حالا تکلیف چیه ؟
بریم یارو پیدا کنیم ناکارش کنیم دیگه
دازای: باشه میریم
ولی اول باید مطمعن شم که تله نزاشتن برامون
یهو صدای یه مرد جوان از پشتشون شنیده میشه°
مرد : اهایی شما بچه ها
سریع برمیگردن و پشته سرشونو نگاه میکنن°
یه مرد با شنل مشکی در حالی که لبخنده پلیدانه ای زده بود و چهرش کامل دیده نمیشد میبینن که روی یه صندلی تجملی سیاه قرمز که روی هوا معلقه نشسته°
دازای : تو کی هستی ؟
البته با چیزی که من از تو میبینم ظاهرا خودتی یوسامورو کایجی
چویا : هعی دازای
این همون یاروعه
مرد از رو صندلی بلند میشه°
شنل مشکیشو در میاره °
یه مرد با کتو شلوار سفید و موهای مشکی با لبخندی شیطانی و عصای سفیدش که حاله های جادویی آی دوره سر عصاش میچرخید به سمتشون میره°
- ۳.۴k
- ۲۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط